reincarnation of the strongest sword god - قسمت 19
وقتی بدن کوبولد رییس قبیله منفجر شد، آیتمها در تمام اطرافش پراکنده شدند. سنگ فرشی از سکههای برنزی با درخششی زیبا، در تمام معدن ایجاد شد، مثل این بود که معدن به شی فنگ تبریک میگفت.
در این لحظه بلکی بیحس روی زمین نشست و عرق سرد تمام بدنش را گرفته بود. تمام قدرتش از بدنش خارج شده بود، و دیگر اهمیتی به دراپهای روی زمین نمیداد. این نبرد واقعا سخت بود. آنها هیچ زمانی حتی برای نفس کشیدن هم نداشتند، هر دقیقه و هر ثانیهاش یک صحنهی شوکه کننده و هیجان انگیز بود.
هر لحظهی این نبرد با قلب بلکی بازی کرده بود. او اگر قلب قویای نداشت نمیتوانست با این همه اتفاق کنار بیاید.
شی فنگ که خودش درحال مبارزه با کوبولد رییس قبیله بود، چه قلب قویای داشت!
بلکی با صدایی هیجان زده و بلند فریاد زد: «این خیلی عالیه! ما پیروز شدیم، برادر فنگ. تو بُت منی!.» چهره آرام شی فنگ، بلکی پر از احترام نسبت به او شد.
اگرچه قدرت سابق شی فنگ نسبتا خوب بود، و بسیاری از بازیکنان معمولی را جا میگذاشت، ولی هنوز یک بازیکن حرفهای متوسط محسوب میشد. مهارت شی فنگ هرگز برای بلکی دور از دسترس نبود. شی فنگ سابق، خیلی زود هیجان زده میشد. او هنگام دیدن یک تکه تجهیزات معمولی نیز بسیار هیجان زده میشد مثل یک شمشیر که همیشه از غلافش بیرون باشد. اما شی فنگ کنونی خیلی با قبل تفاوت داشت؛ به نظر میرسید که او کاملا به شخص دیگری تبدیل شده است. شی فنگ کنونی بسیار آرام بود و کارها را بدون تردید و اضطراب انجام میداد. او وقار خاصی را از خودش ساطع میکرد، وقاری در خور یک اژدها؛ او هیچ کار برجسته2ای انجام نمیداد، ولی وقتی انجام میداد، همه دنیا را شوکه میکرد.
شی فنگ به آرامی به بلکی لبخند زد و گفت: «بلکی، مگه بُت تو جنتل اسنو نبود؟»
«البته که جنتل اسنو بُت منه. اما تو هم خیلی عالیای، برادر فنگ! معمولا آرومی بدون اینکه چیز خاصی بگی یا کار خاصی بکنی، اما الان که شیوه کار خودت رو نشون دادی، حتی یک رییس قبیله قدرتمند کوبولد هم به دستت نابود شد. حتی یه بازیکن حرفهای واقعی هم، با تو قابل مقایسه نیست، چرا من تحسینت نکنم؟ به قول معروف، سایه درخت بزرگ بهتر است. برادر فنگ، باید یادم بدی تا چطور نفرینگر رو بازی کنم! حتی توی خواب هم، رویاهام تبدیل شدن به یه بازیکن حرفهایه.» از نظر بلکی، شی فنگ مثل کوهی از طلا به نظر میرسید. او به خاطر انتخابش در گذشته خوشحال بود. اگر به شادو میرفت، احتمالا یک عضو بدون نام و نشانِ گروه جمع کننده طلای شادو میشد. او حتی شانس دیدن یک متخصص را هم پیدا نمیکرد، چه برسد به تبدیل شدن به یک متخصص واقعی.
«خیلی خوب» شی فنگ لبخند زد. شخصیت بلکی خیلی رک و بیآلایش بود.
وقتی شی فنگ در زندگی قبلیاش اخراج شده بود، بلکی نیز بدون لحظهای تردید استعفا داد. بلکی شغلی با درآمد میلیونی را رها کرده بود، تا به همراه شی فنگ این بار را بر دوش بکشد. طبیعتا شی فنگ به بلکی خیانت نمیکرد؛ او تا جایی که میتوانست به بلکی آموزش میداد. اگرچه شی فنگ قبلا نفرینگر نبود، اما تعداد زیادی از
متخصصان این شغل را دیده بود. شی فنگ مسیر اصلی پیشرفت یک نفرینگر را میدانست، و این مقدار نیز برای فهماندن نکتههای اصلی به بلکی کافی بود.
بلکی پرسید: «برادر فنگ، به نظرت امتیازهای ویژگیام رو چطور مصرف کنم؟ آیا همه روبه هوش اضافه کنم؟»
شی فنگ سرش را تکان داد، بعد از چند لحظه فکر کردن جواب داد: «با اینکه در طول مراحل اولیه بازی اضافه کردن همه امتیازات به هوش فکر بدی نیست، اما اگه میخوای که یه نفرینگر قدرتمند بشی، چابکی یه امر ضروریه. در کنار بالا بردن سرعت حرکتت، چابکی سرعت آماده کردن جادوهات رو هم افزایش میده. نفرینگرها تعداد خیلی کمی مهارت نجات بخش دارند، همچنین دوندههای کندی هستن، و مهارتهای زیادی دارن که قبل از استفاده نیاز به زمانی برای آماده شده داره. جادوهای یه نفرینگر ضعیف هستند، و اساسا بر روی نفرینها برای وارد کردن آسیب تمرکز میکنن. اما برخلاف المنتالیستها که مثل توپ هستند، نفرینگرها برای وارد کردن تمام آسیبشان به زمان نیاز دارن. به این خاطر بعد از اینکه هوشت به 20 رسید، نیمی از امتیازهات رو به چابکی اضافه کن. این کار امنیتت رو تضمین میکنه و هم اجازه میده تا آسیب بیشتری وارد کنی.»
در زندگی قبلی او یک نفرینگر وحشتناک قوی وجود داشت. آن شخص نحوه امتیاز دهی رایج یک نفرینگر را، با اضافه کردن مقدار زیادی از آن به چابکی شکسته بود. نه تنها او میتوانست هم سریع و هم وحشیانه آسیب وارد کند، بلکه حتی در کشتن بازیکنان نیز بسیار قویتر بود. او قاتلها را که ضد جادوگران محسوب میشدند، نابود میکرد. آن قاتلها درحالی میمردند که، حتی یک ضربه نیز به او وارد نکرده بودند، و قانون نانوشتهای را که میگفت اگر بازیکنی با هدف به یک جادوگر نزدیک شود جادوگر قطعا خواهد مرد را، شکست. بعد از آن اتفاق تعداد زیادی از نفرینگرها شروع به اضافه کردن امتیاز به چابکی کردند، و قاتلها که مایه خنده نفرینگرها شده بودند، بسیار ناراحت شدند.
بلکی در تایید سرش را تکان داد. او منطق پشت حرفهای شی فنگ را درک کرد و با لبخند گفت: «باشه. بعد از اینکه هوشم به 20 رسید همه رو به چابکی اضافه میکنم.»
بعد از پایان بحث درمورد چگونگی اضافه کردن امتیازهای نفرینگر، بلکی و شی فنگ شروع به برداشتن دراپها کردند.
کوبولد رییس قبیله، واقعا لایق رتبه رییس قبیله بود. با اضافه شدن دراپ کشته شدن برای بار اول، دراپ واقعا عالی بود.
او درکل 8 تکه تجهیزات برنزی دراپ کرد؛ 1 تبر غول پیکر خاکستری، 2 زره فلزی، 2 زره چرمی، 3 زره پارچهای. در کنار آن 273 سکه برنز و 3 کتاب مهارت نیز بود. آنها {فریب} برای جنگجوی سپر، {گامهای بیصدا} برای قاتل و {شلاق شیطانی{ برای نفرینگر بودند.
«بلکی شانسه تو واقعا خوبه. این کتاب مهارت شلاق شیطانی کمیابه و درصد دراپ خیلی پایینی داره. همچنین یکی از معدود مهارتهای کنترل و آسیبیه که یه نفرینگر داره. تا زمانی که سطح مهارت بالا باشه. تبدیل به یک ابزار خدایی برای شکار هیولاها میشه.» شی فنگ کتاب مهارت شلاق شیطانی را بدون تردید به بلکی داد. همچنین دو زره پارچهای سطح 2 نیز به او داد.
{شلاق شیطانی}
زمان آماده سازی 3 ثانیه.
از 5 خار برای بستن و ثابت کردن هدف در یک نقطه استفاده میکند. تا زمانی که هدف فرار کند و خارها را از بین ببرد، هر خار یک آسیب پایه 20 و یک مقدار اضافی 30%از آسیب جادویی جادوگر را، به هدف وارد میکند.
کولداون: 20ثانیه
بلکی با دیدن مهارت به وجد آمد. و سریعا آن را یاد گرفت. با این مهارت قدرت نبردش با اختلاف زیادی افزایش مییافت. بعد از استفاده کردن از دو تجهیزات ، به نظر میرسید که او از یک اسلحه به توپ تبدیل شده بود. هوش بلکی به 20 و آسیب جادوییش به 48 رسید، و همچنین مهارت مخفی پایهای هوش، {بهکارگیری سریع} نیز برای او فعال شد.
{بهکارگیری سریع}: به بازیکن اجازه میدهد تا زمان آماده سازی مهارتهایی که، زیر 1.5 ثانیه است را نادیده بگیرد، و تنها برای آماده سازی به حرکت نیاز است.
دو زره فلزی، {زره سنگین تازه سرباز} و {بازوبند استیل سیاه} بودند. اما در میان این تجهیزات شی فنگ تنها از ویژگیهای بازوبند استیل سیاه راضی بود.
{بازوبند استیل سیاه} (رتبه برنز، زره فلزی)
سطح: 3
نیازمندی: قدرت بدنی 9
دفاع +14
قدرت بدنی +2، سرسختی +2، چابکی +1
دوام: 20/20
زره سنگین تازه سرباز، سطح متوسط محسوب میشد. زره سنگین تازه سرباز سطح 5 اصلا با زره آسمان قابل مقایسه نبود. اما زرههای فلزی با ارزش بودند و با قیمت خوبی به فروش میرفتند.
دو تکه زره چرمی برنزی نیز میتوانست با قیمت خوبی به فروش برسد.
در میان این تجهیزات، ارزشمند ترین، تبر غول پیکر خاکستری بود. هر برسرکری آرزوی چنین تبری را داشت.
{تبر غول پیکر خاکستری} (رتبه برنز)
سطح: 5
نیازمندی: قدرت بدنی 15
قدرت حمله: +21
قدرت بدنی: +5، سرسختی +2
دوام 30/30 این سلاح قطعا مختص خشونت بود. اگر دست یک برسرکر به این سلاح میرسید، میزان آسیب او قطعا وحشیانه و ترسناک میشد.
«اگه بتونم یه تبلیغ خوبی برای این تبر بکنم، قطعا ارزشش چندین برابر میشه و مقدار زیادی میارزه.» شی فنگ به آرامی لبخند زد. او در قلبش نقشه داشت تا با استفاده از این تبرمقدار زیادی پول بدست آورد.
*********
بعد از آن، شی فنگ و بلکی به آهنگری برگشتند.
شی فنگ جمجمه کوبولد را از کیفش بیرون آورد و با احترام گفت: «استاد جک، من رییس قبیله کوبولد رو کشتم ، این جمجه اون هست.»
استاد جک، که درحال حاضر داشت بر روی یک تکه فلز چکش میزد، به جمجمه کوبولد خیره شد. بعد از اینکه تایید کرد که شی فنگ آن کار را انجام داده است، با رضایت گفت: «بد نبود مرد جوان. به نظر میرسه که تو استحقاق این رو داری که مهارت آهنگری من رو به ارث ببری.»
پیام سیستم: ماموریت مخفی «مسیر آهنگری» کامل شد. بازیکن آهنگری را یاد گرفت. بازیکن تبدیل به کارآموز پایه آهنگری شد. بازیکن مهارت آهنگری، «نابغه آهنگری» را بدست آورد. جایزه 10 تکه از{تصفیه کننده صد فلز}.
{نابغه آهنگری}
بعد از یک آهنگری موفق، یک احتمال ثابت برای افزایش چیره دستی به میزان 2 عدد وجود دارد.
دو عدد چیره دستی مقدار کمی نبود. دانش عمومی در مورد یک کارآموز پایه آهنگری بیان میکرد که ، ساخت یک تکه تجهیزات معمولی تنها 20% شانس موفقیت دارد. بعد از پایان موفقیت آمیز ساخت، 40% احتمال بدست آوردن 1 عدد چیره دستی وجود داشت. اما درحال حاضر شی فنگ بعد از یک ساخت موفق، 2 چیره دستی به دست میآورد، افزایش چیره دستیاش برای رسیدن به سطح بالاتر بسیار آسان شده بود.
تبدیل شدن به یک کارآموز متوسط آهنگری، به 1000 امتیاز چیره دستی نیاز داشت. برای بازیکنان معمولی، حداقل 10 روز زمان نیاز بود تا به سطح کارآموز متوسط برسند. پشتیبانی مواد اولیه آنها نیز به دلیل، درصد شکست وحشتناک آهنگری، باید به مقدار زیادی و همچنین ادامه دار میبود. با استفاده از استعداد آهنگری، شی فنگ میتوانست مقدار زیادی مواد اولیه و همچنین مقدار زیادی پول را ذخیره کند.
از طرف دیگر، تصفیه کننده صد فلز، یک پشتیبان کننده خوب مواد اولیه برای ساخت تجهیزات برنزی بود. این آیتم درصد موفقیت ساخت تجهیزات برنزی را 10% افزایش میداد.
با استعداد آهنگری و کتاب آهنگری، شی فنگ نمیتوانست هیجانش را برای شروع آهنگری تجهیزات پنهان کند. اما، او نیازمند مواد اولیه برای آهنگری بود، مقدار زیادی مواد اولیه. اگر او میخواست خودش این مواد را جمع آوری کند، زمان زیادی را تلف میکرد. او تنها میتوانست تعداد زیادی از آنها را بخرد. اما این کار نیازمند پول زیادی بود. نه تنها این بلکه، ساخت تجهیزات معمولی برای او هیچ سودی نداشت، و تنها به او ضرر میزد. فقط تجهیزات برنزی با قیمت خوبی به فروش میرفتند، اما برای ساخت آنها شی فنگ نیازمند طرحهای آهنگری بود که الان دراختیار نداشت.
«رفتن به ددلی فارست ضروریه.» شی فنگ به طرح آهنگری تجهیزات برنزیای که از دد لی فارست بدست میآمد فکر میکرد. تجهیزاتی که با استفاده از آن طرح آهنگری ساخته میشد، هم برای ساخت ارزان بود، و هم ویژگیهای خوبی داشت. در زندگی قبلیاش، تعدادی از آهنگرها با استفاده از آن طرح ثروتمند شده بودند.
به محض اینکه شی فنگ میخواست آن جا را ترک کند…
استاد جک شی فنگ را صدا زد: «مرد جوان، تو باعث شدی تا من با دید جدیدی به تو نگاه کنم. حتی بعد از سالها ساخت سلاح، این اولین باره که یک سلاح جادویی میبینم.» او به شمشیر بلندِ سیاه و سفیدی که شی فنگ به کمر بسته بود خیره شد. با اینکه شمشیر سیاه، فرسوده و ظاهری مانند سیخ شومینه داشت، اما از دید یک استاد آهنگری دور نمانده بود.