ناولتو
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
  • درباره ما
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
  • درباره ما
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

Welcome to Classroom of the Elite - قسمت 13

  1. خانه
  2. Welcome to Classroom of the Elite
  3. قسمت 13 - کوتاه - ساکایاناگی 2
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

روز تابستانی

اوایل فوریه. درست زمانی که نفس بهاری رو احساس می‌کردم. یه قوطی گرم قهوه تو دست‌هام گرفتم. از اون‌جایی که قوطی خیلی داغه، دستمالم رو بیرون آوردم و دور قوطی پیچوندم.

«هی، من می‌خوام قبل از هرچیزی بشنوم.»

«آرا، چی می‌تونه باشه؟»

ماسومی-سان درحالی که من رو تماشا می‌کرد، این رو گفت.

«به‌نظر میاد شما چیزهایی زیادی حمل می‌کنید، این دستمال قهوه‌ای برای پسرها نیست؟»

«بهم نمیاد؟»

«راستش رو بگم، نه.»

«من واقعاً دوست ندارم چیزی که ماسومی-سان رو ناراحت می‌کنه بپوشم.»

نازک خندیدم و نگاهی به دستمال انداختم. مطمئناً، معلومه که این دستمال برای پسرهات و به سختی می‌شه گفت دختری باشه که این رو دوست داشته باشه، اما من بهش علاقه دارم.

«این مال من نیست. پس جای تعجب نداره اگه بهم نیاد. بگیم که قرضش گرفتم؟»

«قرض گرفتن دستمال… چه‌خبره؟ این یکم ترسناک نیست؟»

«فح فح. شاید.»

«اما داری می‌خندی.»

اولین بار قبل از ثبت‌نام تو دبیرستان نمونه‌ی پرورشی با این دستمال روبه‌رو شدم. برگردیم به زمانی که سال سوم راهنمایی بودم و تعطیلات تابستونی اون زمان. من که اون رو به ماجراجویی تابستونی می‌نامم، به تنهایی سوار قطار شدم و به دریای دور سفر کردم. جایی که زمان بچگی زیاد به اون‌جا سر می‌زدم اما با بزرگ‌تر شدن، از اون‌جا جدا شدم. از اون‌جایی که نمی‌تونستم شنا کنم، این‌جا آخرین جاییه که می‌تونم کاری داشته باشم. اون روزها این‌طور فکر می‌کردم اما حالا که مقطع دبیرستانم، دیدگاهم متفاوته.

فهمیدم که تحسین کردن موج‌های مواج دریا هم ارزش زیادی داره. اما من هم می‌دونم برای معلولی مثل من راه رفتن توی ساحل هم سخته، به همین دلیل به تماشای دریا از جدا رضایت دادم. برای محافظت از خودم جلوی آفتاب سوزان تابستون، مطمئن شدم که کلاه سفید روی سرم چفته. با این‌حال «آه.» زمان زیادی نگذشت که باد کلاه سفیدم رو برداشت و به آسمون پرید. من وحشت کردم و دستم رو دراز کردم، اما معلولی مثل من نمی‌تونست بهش برسه. و به سمت ساحل پرواز کرد.

«باید داره شیطنت می‌کنه؟ چاره‌ای نیست.»

اون کلاه متعلق به منه که پدرم برام خریده. باید یه جوری بگیرمش.

تصمیم گرفتم زیر نور خورشید که عادی بهش ندارم، به سمت ساحل برم. با این‌حال خورشید از چیزی که انتظار داشتم بیشتر انرژی من رو تخلیه کرد.

«راستش… من تو کارهای فیزیکی خوب نیستم.»

با احساس سرگیجه شدید، به محض این‌که به نیمکتی با فانوس دریایی رسیدم نشستم. حتی همین لحظه ممکنه کلاهم بیشتر ازم دور شده باشه و به سمت دریا رفته باشه. این چیزی بود که فکر می‌کردم اما بدنم به سادگی بهم گوش نمی‌ده. یه استراحت کوتاه می‌کنم.

من این فکر رو کردم و تصمیم گرفتم خودم رو روی نیمکت خنک کنم. تعجب می‌کنم که چقدر زمان گذشته، روی نیمکت بیدار شدم. احساس خنکی روی گردنم کردم و چشمانم رو باز کردم. انگار خوابم برد. این‌که مسافت طولانی‌ای رو پیاده طی کنم یکی از دلایلشه…

«این‌جاست…»

هم کلاهم که پریده بود و هم یه دستمال خیس که روی گردنم گذاشته بودن.

برای جلوگیری از پریدن دوباره‌ی کلاهم، یه بطری آب‌معدنی باز نشده روی لبه‌ی کلاه بود.

وقتی به اطراف نگاه کردم پسری رو دیدم که تنها راه می‌رفت. با توجه به هیکل و قدش، باید هم‌سن من باشه، شاید هم بیشتر. به‌نظر میاد کار درستی برای جلوگیری از گرمازدگی انجام داده. اما… اون پسر بدون این‌که بمونه تا ازش تشکر کنم، رفت. به دلیلی، عقب‌نشینی کردنش برام آشنا نبود پس این احتمال رو از بین بردم. چون هیچ راهی وجود نداره که اون بتونه توی دنیای بیرون باشه.

«من می‌خوام دوباره ببینمت… آیانوکوجی-کون.»

ناخودآگاه این رو زمزمه کردم. می‌خوام چشمانم رو ببندم چون تونستم اون رو فقط پشت شیشه ببینم. می‌خوام صداش رو بشنوم. می‌خوام لمسش کنم. می‌خوام بشکنمش.

برام عجیبه که این احساس، که انگیزه‌ی قلبم رو پر می‌کنه برای چیه؟ من مطمئنم جوابش تو ارتباط برقرار کردن با آیانوکوجیه.

لطفاً… امیدوارم یه روز دوباره ببینمت.

درحالی که به پشت اون پسر نگاه می‌کردم، دعا کردم.

مترجم : سارا ، نیما

ویراستار : MHReza

قبلی
بعد
اطلاعات محصول

نظرات فصل " قسمت 13 "

بحث و گفتگو

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

مشابه

Mushoku Tensei-noveleto
Mushoku Tensei
5 مهر 1401
photo_2022-06-24_13-54-08
Duke Pendragon
3 تیر 1401
IMG_20221122_121448_855
Berserk of Gluttony
29 بهمن 1401
sword art online-noveleto
sword art online
28 مهر 1401
برچسب ها:
novel Welcome to Classroom of the Elite, Welcome to Classroom of the Elite, جلد 7 کلاس نخبه ها, جلد 7.5 لایت ناول کلاس نخبه ها, جلد 8 لایت ناول کلاس نخبه ها, جلد 9 لایت ناول کلاس نخبه ها, جلد هشت لایت ناول کلاس نخبه ها, دبیرستان نخبه ها, لات ناول دبیرستان نخبه ها, لایت ناول کلاس نخبه ها, ناول کلاس نخبه ها

نماد اعتماد

logo-samandehi

تمامی حقوق برای ناولتو محفوظ میباشد

قسمت پولی

ابتدا باید وارد شوید