Welcome to Classroom of the Elite - قسمت 03
فصل سوم: نبرد نهایی سال اول
وقتی چاباشیرا رفت، زمان کمی تا شروع کلاس وقت داشتیم.
چند تا دانشآموز بلند شدن و جزوه قوانینی که روی تریبون گذاشته بود رو گرفتن.
هوریکیتا گفت: «میشه یه لحظه فرصت بدین؟» با تلفن همراهش میخواست از قوانین عکس بگیره. احتمالاً میخواست ابتکار عمل به خرج بده و بهآرومی همینطور که سر جاش نشسته بود به قوانین نگاه کنه.
من سر جای خودم نشسته بودم و نظارهگر همهچیز بودم.
هوریکیتا گفت: «من میتونم بهت نشون بدم، البته احتمالاً علاقهای نداشته باشی.»
گفتم: «از اینکه به فکر من هستی خیلی ممنونم.»
یکم بعد، دوتا عکس برام ارسال کرد.
آزمون انتخاب رویداد
قوانین انتخاب رویدادها:
رویدادهای خیلی مبهم بسیار پیچیدهاند، قوانین بسیار دقیقی دارند که ممکن است واجد محدودیتهایی در آزمون شود.
در مورد رویدادهایی با سؤالات کتبی، مدرسه سؤالات تستی را برای اطمینان از موردقبول بودن برایتان فراهم خواهد کرد. انحراف یا تغییر قوانین اساسی اکیداً ممنوع است.
در خصوص امکانات قابلاستفاده:
در روز معین آزمون، ارشدان وظایف خود را در اتاق چندمنظوره انجام خواهند داد. علاوه بر این، ممکن است از امکانات مدرسه مانند سالن بدنسازی، زمینهای ورزشی، اتاقهای موسیقی و آزمایشگاههای علمی استفاده شود. هرچند استثناهایی وجود دارد.
در خصوص محدودیتهای رویداد و محدودیتهای زمانی:
رویدادی تکراری پذیرفته نخواهند شد. اگر مشخص شود که رویدادی، محتوایی مشابه با رویداد قبلی دارد، پذیرفته نخواهد شد. اگر تکمیل رویدادی خیلی طول بکشد یا هیچ محدودیت زمانی مشخصی نداشته باشد، احتمال بر این است که پذیرفته نشود.
در خصوص تعداد شرکتکنندگان:
تعداد موردنیاز شرکتکنندگان برای هر یک از ده رویداد ارسالی باید متفاوت باشد، بهاستثناء کسانی که بهعنوان جانشین عمل میکنند.
حداقل تعداد موردنیاز شرکتکنندگان، یک نفر است، درعینحال حداکثر تعداد شرکتکنندگان نباید فراتر از بیست نفر باشد. (این مورد شامل حال افراد جایگزین هم میشود)
فقط حداکثر دو رویداد که بیشتر از ده شرکتکننده در هر کلاس لازم دارد، (شامل افراد جایگزین) ممکن است ارائه گردد.
در خصوص شرایط شرکتکنندگان:
هر دانشآموز ممکن است تنها شرکتکننده یک رویداد باشد، دانشآموزان نمیتوانند در دو رویداد یا بیشتر شرکت کنند.
هرچند، اگر همه دانشآموزان یک کلاس در یک رویداد شرکت کرده باشند، در آن صورت یک دانشآموز مجاز به شرکت در بیشتر از یک رویداد است.
در خصوص وظیفه فرمانده:
فرمانده حق مشارکت در هر هفت رویداد را دارد. نحوه مشارکت فرمانده توسط کلاسی که رویداد را پیشنهاد کرده است مشخص میشود. طرح نهایی این مشارکت باید قبل از تصویب رویداد توسط مدرسه تأیید گردد.
قوانین رو به شش بخش تقسیم کرده بودن.
تعداد شرکتکنندهها تو هر رویداد میتونه از یه نفر تا بیست نفر متغیر باشه درواقع تعداد کمی رویداد وجود داشت که به بیست نفر نیاز داشتن. یهسری گزینههایی که وجود داشت بسته به عملکرد میشد دست پیدا کرد.
اگه تونستی دوتا رویداد که نزدیک چهل نفر نیاز داره ارائه بدی، اونوقت ممکنه بعضی دانشآموزها بتونن برای بار دوم یا سوم شرکت کنن.
حتی آگه بخوای انتخاباتت رو به یهسری افراد نخبه محدود کنی، باید این رو هم در نظر داشته باشی که تعداد شرکتکنندهها تو هرکدوم از رویدادها باید متفاوت باشه.
«این مدرسه حتی یه ذره هم توی سخت کردن این آزمون کم نزاشته، مگه نه؟»
«دقیقاً، البته ازنظر من میخوان چیزی باشه که تواناییهای ما رو توی همهچیز بسنجه، فکر میکنم مناسبِ.»
این آزمون سامانهای بود که دانشآموزها باید برای برنده شدنشون باهم همکاری کنن. این مثل فستیوال ورزشی بود، اما در همین حین، اینطوری هم نبود که فقط توانایی فیزیکی بهدردبخور باشه. بسته به عملکرد تون، میشه این رو یه نبردی در نظر گرفت که فقط روی تواناییهای علمی متمرکزِ، یا یه آزمون برای هوش و استعداد یا حتی بقیه تواناییهای ذهنی.
هدف آزمون احتمالاً فقط این نبود که میزان قدرت و ضعف یا خودمون رو بسنجیم، بلکه نقاط ضعف و قدرت بقیه همکلاسیهامون رو هم شناسایی کنیم. قرار بود راجع بهش بهطور مفصل فکر کنیم و برای اینکه بهترینِ خودمون رو ارائه بدیم، باید در مورد انتخابهای ما بیشترین دقت رو به خرج میدادیم.
علاوه بر اینها، یه سریها بودن که من شک داشتم واقعاً توی رویداد شرکت کنن. آگه نمیتونستیم همه بچهها رو متقاعد کنیم که حداقل یکبار شرکت داشته باشن، اونوقت مجبور بودیم دنبال راه دیگهای باشیم. حالا که هوریکیتا همهچیز و فهمیده بود، ناراضی به نظر میرسید.
بهش گفتم: «اینطور که معلومِ خیلی راجع بهش نگرانی.»
جواب داد: «آره خیلی. چیزی که بیشتر نگرانم میکنه آینه که برنده از کلاسی تعیین میشه که رویدادهای بیشتری تو روز امتحان انتخاب کرده باشه. اینم در نظر بگیر آگه رویدادهای حریفامون از ما بهتر باشه اونوقت به ضررمون میشه.»
ما فقط باید به رویدادهایی که خودمون آماده میکنیم اعتماد داشته باشیم. طبیعتاً، میخوایم بهجای اینکه با رویدادهای بقیه کلاسها رقابت کنیم، با مال خودمون رقابت داشته باشیم.
هوریکیتا گفت: «به نظرت بهتر نمیشد آگه مدرسه خودش ده تا رویداد انتخاب میکرد و تو هر کلاس ارائه میداد، بعدش روز امتحان هفتتا از رویدادها رو گلچین میکرد.»
حقیقتاً اگه آدم بخواد منصفانه قضیه رو ببینه، حق با هوریکیتا بود.
گفتم: «هرچند این فقط شانس برد کلاسهای سطح پایینرو کاهش میداد. پس باید بابتش خوشحالم باشیم، چون آگه شانس باهامون باشه میتونیم کلاسهای سطح بالارو شکست بدیم.»
این یه فرض معقول بود، هرچقدر سطح کلاس بالاتر باشه آینده بهتری در انتظار ما هست.
هوریکیتا گفت: «خب… خوبِ. اینم روشیِ که تو نسبت بهش نگاه میکنی. اما… بههرحال من اصلاً از این آزمون خوشم نمیاد.»
ممکنه همینطور باشه…
این یه فرصتی بود که راجع به رویدادمون فکر کنیم و به توافق برسیم. اما هیراتا سرش رو انداخته بود پایین و یک اینچم حرکت نمیکرد و تنها کاری که میکرد هدر دادن وقت بود.
با صدای بلند گفتم: «ایشون همون کسی بود که تا یه روز پیش همه دورش جمع شده بودن.»
هوریکیتا: «داری میگی این مشکل منه؟»
«کی میدونه.»
این مشکلِ هیراتا بود. اما مشخص نبود که هرکس چقدر متوجه اشتباهش شده… ازجمله خود هیراتا.
همونطور که هیراتا بیحرکت مونده بود، درست زمانی که بحث شروع شده بود، سودو شروع به صحبت کرد.
«خب همگی قبل از اینکه بحث و شروع کنیم یه موضوعی هست که میخوام روشن کنم.» یه نگاه کوتاهی به من انداخت و بعد نگاهش رو سمت بقیه کلاس کرد. «خیلیها از نتایج آزمون قبلی راضی نبودن. درسته؟ کانجی؟»
ایکه گفت: «خب، نمیدونم میشه گفت از چیزی که اتفاق افتاد ناراضی هستم و اینا، اما اینطوریه که، واقعاً سر در نمیارم. منظورم آینه که، فقط متعجبم، چطور بیشترین امتیازها برای آیانوکوجی شد؟ فکر کنم برای بقیه هم سؤال شده باشه. و اینکه چرا اون چهلودو تا امتیاز کسب کرده؟»
حالا یه مشت چشم زل زده بودن به من. حتی اونهایی که تو گروه آیانوکوجی بودنم به من نگاه میکردن.
«منظورت اینه که اینهمه امتیاز رو از بقیه کلاسها گرفته، آره؟»
هیچ توضیح یا بهانهای برای اتفاقی که هفته پیش افتاد وجود نداشت. فکرش رو میکردم که اینطوری سؤالپیچ بشم، اما نمیتونستم درست راجع بهش صحبت کنم. اوضاع اجتماعیم توی کلاس اصلاً خوب نبود. توی موقعیتی نبودم که بتونم راجع هر چیزی علناً صحبت کنم.
هوریکیتا جای من جواب داد: راجع به اون قضیه، من میگم که چی شد.
ایکه گفت: «وایسا، ما میخوایم از زبون آیانوکوجی بشنویم که چی شده. ما… یه دوست رو از دست دادیم، میدونی؟»
هوریکیتا بلند شد و به همایت از من گفت: «امکان نداره.»
«چی؟ ممکن…نیست؟»
هوریکیتا گفت: «چون ممکنه حتی آیانوکوجی کون هم ندونه قضیه چیه.»
«آیانوکوجی نمیدونست؟»
«همینطورِ. ساده بخوام بگم، همه چی با ساکایاناگی-سان هماهنگ شده بود. نظریهایِ که دارم نشون میده که چرا این کار رو کرد. اونم بهتون توضیح میدم.»
هوریکیتا همینطور ادامه میداد، دونهبهدونه همهچیز رو جوری که قابلفهم باشه دستهبندی کرد و توضیح میداد.
هوریکیتا گفت: «اولازهمه یامائوچی-کون رو هدف قرار داد و به اون اطمینان خاطر داد، چون قرار بود که امتیازها رو به اون بده. تا اینجای قضیه ممکنه عادی به نظر بیاد از اونجایی که یامائوچی خودش این رو گفت. اما ممکنه مخفیانه تصمیم گرفته باشه که امتیازها رو به دانشآموزهای مختلفی بده.»
سودو جواب داد: «خب، قطعاً، این منطقیِ. ولی ما داریم میپرسیم که چرا اون باید آیانوکوجی رو انتخاب میکرد.»
هوریکیتا جواب داد: «درسته. فکر میکنی علتش چی بود، سودو کون؟»
«اون… خب، شاید، برای مثال، با خودش گفته آیانوکوجی یه شخص فوقالعاده ست یا همچین چیزایی. پس، با خودش فکر کرده که اون آدم ارزش گرفتن امتیازها رو داره… یا یه چیزی تو این مایهها.»
«اصلاً تا حالا دیدی که اون کار شاخی انجام بده؟ از دید من اون فقط یه دانشآموز معمولیِ که دونده سریعیِ، فقط همین.»
«خب، فکر کنم درست میگی.»
هوریکیتا گفت: «حتی هیچوقت نمره خوبی توی امتحانات کتبی نگرفت. جدا از اینکه استعداد سریع دویدن رو داره، حتی یه بارم نشده که توی رویدادهای ورزشی بدرخشِ. با توجه به این واقعیت که بقیه مهارتهای اون مثل سرعتش نیستن، حتی ممکنه ورزشکار خوبی هم نباشِ. علاوه بر این، اینم اضافه کنم که به نظر نمیاد مهارتهای محاورهایشم خوب باشه.»
هر چیزی که میگفت با عقل جور در میاومد و بقیه هم قبول داشتن. هیچ راهی نداشت که بقیه بتونن قضیه رو انکار کنن.
بدون هیچ تردیدی گفت: «که یعنی امکان نداره به خاطر همچین دلیلی اونو انتخاب کرده باشه.»
Matin
سلام خسته نباشین و ممنون برای ترجمه خوبتون.
کی ادامه این مجموعه رو قرار میدین؟
ناولتو
سلام
متشکرم
در کانال تلگرام اطلاع رسانی خواهد شد.