ناولتو
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
قبلی
اطلاعات محصول

She Retaliated Because Her Entire Family Was Wrongfully Executed. And Thoroughly at That! - قسمت 07

  1. خانه
  2. She Retaliated Because Her Entire Family Was Wrongfully Executed. And Thoroughly at That!
  3. قسمت 07
قبلی
اطلاعات محصول

قبیله تهدید کننده

 

«چشیدن عذاب حتی بعد از مرگ»

نجیب زادگان پس از شنیدن امیلیا وحشت کردند. چیزی که امیلیا گفت در واقع قبلاً در محل اعدام به حضار نشان داده شده بود، اما سخنان امیلیا وحشت را به آنها یادآوری کرد.

 

«پس حالا که ترتیب یکی از مغز متفکر ها داده شده، اعلیحضرت تا کی می خواد غیبت کنه؟»

 

آلتونیوس مات و مبهوت به امیلیا خیره شد.

 

«چرا فرار نمیکنید و تو کاخ امپراتوری سنگر نمی گیرید؟»

«چی؟»

«چرا فکر می کنید ما هنوز به کاخ امپراتوری حمله نکردیم؟»

 

آلتونیوس با شنیدن سخنان امیلیا ساکت شد.

 

«فوهاها، این آدم واقعاً احمقه.»

همه از تحقیر شدن آلتونیوس بوسیله اورتو شگفت زده شدند. آلتونیوس نگاه خیره خود را به سمت اورتو برگرداند، اما آن تابش خیره کننده دیگر قدرتی نداشت.

 

«همین جا بشین و تماشا کن. فقط باید تو اعماق قصر خودت از ترس بلرزی و منتظر مرگت باشی.»

 

سپس اورتو نگاهش را به سمت اشراف برگرداند.

 

«و شما ها. نگران نباشید. نه تنها شما، بلکه مردم سرزمین تون هم مثل مردم ما له میشن. افراد قبیله و نگهبانای شما، همه قتل عام میشن.»

 

وحشت در کلمات اورتو وصف ناپذیر بود. اما، آنها کلماتی بودند که زمانی به خانواده سالبوویر گفته شده بودند.

 

«پدر، بیا اینجا رو ترک کنیم. من دیگه نمی‌تونم نگاه این افراد رو تحمل کنم و اگه اینجا بمونیم نمی‌تونیم کاری کنیم.»

«در واقع. اونا ضعیف هستن.»

 

اشراف از نگاه تحقیرآمیز اورتو به خود لرزیدند.

 

«اوه درسته. خودآزاری فایده ای نداره. تو همون لحظه ای که بمیری کارت تمومه، درست مثل احمقی که اینجاست.»

 

ناامیدی که در چهره نجیب زادگان شناور بود با سخنان اورتو بد تر شدند. به راحتی می توان تصور کرد که حتی کلمه یأس برای توصیف جهنم واقعی که اشراف در آن بودند کافی نبود.

«خب پس، بذار دوباره همدیگه رو ببینیم.»

«بیشتر از شما قبلا خانواده های خودتون رو از دست دادید، تسلیت می گم.»

 

اورتو و کولم به جملات طعنه آمیز الساپیا و امیلیا پوزخند زدند. و بعد خانواده سالبوویر از کنار صندلی های افتخار بیرون پریدند.

 

سپس خانواده سالبوویر در حال راه رفتن در میان اجساد دیده شدند. رفتنشان مثل اربابان مرگ بود.

هنگامی که خانواده سالبوویر کاملاً از دید خارج شدند، نجیب زاده ها آه بلندی کشیدند. و متوجه شدند که وضعیت بهتر نشده است. اما بزرگواران فعلاً خدا را شکر کردند که جانشان نجات پیدا کرده است.

اشراف در صندلی های افتخار سپس نگاه خود را به سمت پایتخت امپراتوری که در شعله های آتشی که پیوسته در حال گسترش بود غرق شده بود، معطوف کردند.

آتش در حال حاضر به دو سوم شهر سرایت کرده بود که خشونت خانواده سالبوویر را به وضوح نشان می داد.

 

«چطور این اتفاق افتاد…»

«این کشور کارش تموم شده…»

 

سخنان اشراف زادگان کاملا خالی از امید بود.

 

یکی از اشراف زادگان فریاد زد:

«همه چیز تقصیر این مرد هست!!»

 

چیزی که او به آن اشاره می کرد آلتوس بود که حالا مرده بود. او شروع به متهم کردن آلتوس کرد که توسط گروه امیلیا همان جا رها شده بود.

 

«درسته!! همه اینا به خاطر خیانت اون اتفاق افتاد!!»

 

بقیه اشراف زادگان بلافاصله با او همراه شدند. چهره خیره آلتوس به سرعت آشفته سد.

 

«و این دختر هم همینطور!!»

«این بچه ها هم همینطور!!»

 

سپس نیزه های نجیب زادگان به سمت اطرافیان آلتوس و لاینیا چرخید. در واقع آنها فقط خشم خود را تخلیه می کردند. عامل در واقع لغو نامزدی آلتوس با امیلیا بود، اما اشراف از آن برای نابودی خانواده سالبوویر استفاده کردند. حس قربانی شدن برایشان ناگوار بود.

 

«اوه، اوی…»

 

هنگامی که اشراف نزدیک بود از عصبانیت منفجر شوند، شخصی کنار صندلی های افتخار ظاهر شد. تک تک افراد حاضر نگاهشان را به سمتی معطوف کردند که یکی از اشراف اشاره کرده بود.

 

«سر آرمز…»

«هی!!»

«وای!!»

 

وقتی چهره شخص حاضر در کنار صندلی های افتخار دیده شد، از ترس صدای اشراف دورگه شپ.

او یکی از آن اشراف زادگانی بود که از صندلی های افتخاری به پایین پرت شده شد. صورتش شکسته شد، جمجمه اش از هم باز شده و روده او بیرون ریخته بود. این یک چهره وحشتناک بود که باعث می شد بخواهید بینایی خود را از دست بدهید.

 

(اینجا چه کار می کنید؟ به سمت کاخ امپراتوری برید.)

 

صدای کولم از دهان آرمز بیرون می‌آمد.

(من رفتن رروا برای شما کمی آسون تر می کنم.)

 

جسد آرمز درست در مقابل چشمان نجیب زاده ها به شوالیه مرگ تبدیل شد. دندان‌های آن‌ها شروع به لرزیدن کرد وقتی که متوجه شدند جسد به یکی از مردگانی تبدیل شده که قبلا به شوالیه‌ها حمله کرده بود.

 

(گااااااااا!)

 

هنگامی که شوالیه مرگ غرش کرد، تعدادی از نجیب زادگان ضعیفتر به پشت پرتاب شدند. با این حال برخی از کسانی که خطر جان خود را احساس کردند به سمت در خروجی هجوم بردند. صندلی های افتخاری بار دیگر در هرج و مرج فرو رفته بود.

قبلی
اطلاعات محصول

نظرات فصل " قسمت 07 "

بحث و گفتگو

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

مشابه

Estio
Estio
3 تیر 1401
The Beginning After The End-noveleto
The Beginning After The End
8 اردیبهشت 1401
photo_2022-06-24_13-54-08
Duke Pendragon
3 تیر 1401
zero and hero-noveleto
zero and hero
15 اردیبهشت 1401
برچسب ها:
She Retaliated Because Her Entire Family Was Wrongfully Executed. And Thoroughly at That!, اون انتقام گرفت چون کل خانواده اش به اشتباه اعدام شدن!
  • اکشن (15)
  • ایسکای (2)
  • بازی (0)
  • تراژدی (3)
  • ترسناک (2)
  • تناسخ (2)
  • جادوگری (1)
  • جنگی (0)
  • حارم (2)
  • خوناشام (2)
  • دبیرستان (0)
  • سفر در زمان (0)
  • سنسن (3)
  • سیستم (2)
  • شونن (1)
  • ضعیف به قوی (4)
  • عاشقانه (3)
  • علمی تخیلی (3)
  • فانتزی (8)
  • کمدی (1)
  • ماجراجویی (12)
  • ماوراء طبیعی (3)
  • مدرسه (0)
  • معمایی (3)
  • هری پاتر (0)
  • هنر های رزمی (1)
  • ویدیو گیم (2)

نماد اعتماد

logo-samandehi

تمامی حقوق برای ناولتو محفوظ میباشد

ورود

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

ثبت نام

برای این سایت ثبت نام کنید

وارد شدن | رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید. پیوندی برای ایجاد گذرواژه جدید از طریق ایمیل دریافت خواهید کرد.

← Back to ناولتو

قسمت پولی

ابتدا باید وارد شوید