reincarnation of the strongest sword god - قسمت 15
- خانه
- reincarnation of the strongest sword god
- قسمت 15 - بعد از شادی، غم میآید
به تدریج، لحظه ها میگذشت.
شی فنگ و بلکی بیکار ننشسته بودند. آنها درحال کشتن { گنوم های سرگردان 1} سطح 4، در جایی نه چندان دور از معدن کریمسون استار بودند.
{ گنوم سرگردان } (معمولی )
سطح 4
سلامتی 400
در مقایسه با کوبولدها، گنومهای سرگردان فرزتر بودند. آنها در جاخالی دادن بسیار مهارت داشتند. اما قدرت حمله و دفاعشان زیاد خوب نبود.
با این وجود، دره دارکمون هنوز شلوغ نشده بود، هیچ کسی برای رقابت نبود، و هیولاهای زیادی برای کشتن وجود داشت؛ پس نیازی به جستجو برای پیدا کردن هیولاها نبود.
شی فنگ یک شمشیرزن سطح 3، و بلکی نفرینگر سطح 2 بود. بعد از فعال کردن سریع و چابک، خنجر گنومهای سرگردان هیچ شانسی برای لمس کردن شی فنگ نداشت. و بلکی نیز، بعد از خوردن یک آبجوغلیظ سیاه، آسیب شدیدی وارد میکرد. در حالی که شی فنگ در جلو، گنومها را نگه داشته بود و بلکی از پشت سر به آنها آسیب میزد، کشتن گنومها تبدیل به کار آسانی شده بود. این روش بسیار کارآمد تر از شکار کوبولدها در بیرون دود بود.
*******
در مقابل معدن کریمسون استار، گروهی از کوبولدها، در مقابل ورودی معدن به زمین افتاده بودند. سکههای برنزی و انواع مختلفی از سنگ های معدن تمام سطح زمین را پوشانده بود.
«برادر تایگر، اینجا خیلی عالیه، فقط نیم ساعت گذشته و همه گروه سطح 2 شدند. مقدار زیادی پول هم دراپ شده.»
«هاهاها، همه تلاششون رو ادامه بدن. شماهایی که اونجایین هیولاهای بیشتری رو بیارین. اگر همینجور به شکار کردن ادامه بدیم، فقط سه تا چهار ساعت طول میکشه، تا به سطح 3 برسیم.»
فلیمینگ تایگر هیجان زده، به سه قاتلی که تازه رسیده بودند دستور داد تا، هیولاهای بیشتری را به آن جا بکشانند. جادوگر ها به سطح 2 رسیده بودند، پس سرعت کشتن کوبولدها به میزان زیادی افزایش یافته بود. کشاندن یک گروه سی نفره از کوبولدها برای آنها کافی نبود.
یک برسرکر در حالی که کتابی را در دست داشت، فریاد زد: «برادر تایگر، یه چیزی این جا دراپ شده.»
فلیمینگ تایگر با لبخند گفت: «بیارش اینجا. بزار یه نگاهی بهش بندازم.» او هنگامی که فهمید چیزی دراپ شده است لب هایش را لیسید.
بعد از اینکه فلیمینگ تایگر کتاب را دریافت کرد، ناگهان با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد.
«عالیه، واقعا عالیه! نه تنها مکانی که اون بچه با زحمت زیادی بدست آورده بود الان مال منه، بلکه اون میدونه که یک کتاب مهارت کمیاب شمشیرزن الان تو دست منه؟من واقعا میخوام چهره پشیمون اون بچه رو ببینم.»
«برادر تایگر، وقتی داشتم میومدم اون بچه رو دیدم. اونها هنوز همین نزدیکی در حال شکار گنومهای سرگردانن. من حدس میزنم اون ها هنوز به اینجا فکر میکنن و نمیخوان از اینجا برن. نظرت چیه بریم اونجا و بکشیمشون؟ این کار ما رو از دردسرهای بیشتر راحت میکنه.» نگاه سردی از درون چشمان کووایت وولف میگذشت. آنها پر از حس کشتن بودند. او پر از خشم غیر قابل مهاری بعد از دوبار کشته شدن توسط شی فنگ شده بود.
فلیمینگ تایگر دستش را تکان داد؛ و با لبخندی تحقیر آمیز بر روی صورتش گفت: «پس بزار نگاه کنن. ببینن که ما چقدر سریع افزایش سطح میدیم و پول بدست میاریم، و اینکه چطور به حاکمان شهرک ردلیف تبدیل میشیم. بزار درحالی که قلبشون پر از پشیمانی و نارضایتیه، یه گوشه بایستن و نگاه کنن. ها ها ها!، حتی فکر کردن بهش هم حس خوبی داره.»
با اینکه کووایت وولف هنوز هم عصبانی بود، اما بعد از تصور ظاهر ناامید شی فنگ که تنها میتوانست خودش را با کشتن گنومهای سرگردان خسته کند، قلبش حس رضایت ناگهانی پیدا کرد.
«فقط صبر کن، به محض اینکه به سطح 6 برسم، زمان مرگ تو خواهد رسید.» کووایت وولف از فکر کشتن شی فنگ دست نکشید. بلکه وقتی به حس رضایتی که بعد از کشتن شی فنگ در سطح 6 بدست میآورد ، فکر میکرد به آینده امیدوار شده بود.
*******
در این لحظه درون جنگلی در 60 یاردی جنوب معدن کریمسون استار، شی فنگ در حالی که فلیمینگ تایگر و دیگران را نگاه میکرد، پشت درختی پنهان شده بود.
بلکی با لحنی نگران پرسید: «برادر فنگ، دونفری از پس این کار بر میایم؟»
یازده بازیکن آنجا بودند، و آنها بازیکنان معمولیایهم نبودند. آنها متخصصانیاند که آزمایشهای کارگاه شادو را پشت سر گذاشته بودند، همچنین دو هیلر نیز در کنارشان داشتند. غیرممکن بود که فقط با دونفر، تمام آنها را کشت.
«آروم باش. وقت تقریبا تموم شده. ما فقط منتظر نمایش میشیم.» شی فنگ به ساعت نگاه کرد، و با بی تفاوتی گفت: «اون موقع، تو عقب میایستی. هرکدومشون که سلامتی کمی داره رو میکشی؛ حتی اجازه نده یکی از اونا فرار کنه.»
«وقت تموم شده؟» بلکی نمیدانست معنی این کار ها چیست.
شی فنگ به سمت ابر دود مقابل ورودی معدن کریمسون استار، اشاره کرد و با لبخند گفت: «اون فلیمینگ تایگر حتما فکر میکنه که کشتن یک هیولای سطح بالا کار آسونیه. ابر دودی که قبل از رفتنمون درست کردیم یه محدوده زمانی داره. و فقط دو دقیقه تا تموم شدن اون باقی مونده. یعنی اونها فکرکردن که بعد از دزدیدن محدوده من میتونن خوش باشن؟ حالا، من بهشون یاد میدم که چطور انسانهای خوبی بشن.»
بلکی ناگهان متوجه موضوع شد. اعتماد او نسبت به شی فنگ حتی بیشتر نیز شده بود.
بلکی با پوزخند گفت: « برادر فنگ خیلی باهوشه. اون موشهای شادو اینبار دیگه رفتنیان.»
دلیلی که آنها توانستند سطح را نادیده بگیرند ، و بدون آسیبی کوبولدها را بکشند، بمب دود زا بود. آنها قطعا بدون بمب دودزا، نمیتوانستند کاری بکنند. بدون وجود بمب دودزا، نتیجه ترسناک میشد.
دو دقیقه بعد، ابر دود مقابل معدن کریمسون استار به آرامی شروع به ناپدید شدن کرد.
یک عنصر افزار بعد از اینکه متوجه ناپدید شدن ابر دود شد، از فلیمینگ تایگر پرسید: «برادر تایگر، چرا ابر دود داره ناپدید میشه؟»
«ابر دود داره ناپدید میشه؟ امکان نداره.» فلیمینگ تایگر ناگهان از چرتش بیدار شد. وقتی به ورودی معدن نگاه کرد، ابر دود ناپدید شده بود. «اگه ناپدید شده هم اشکالی نداره. ابر دود احتمالا یک چیز زمان داره. خودتون رو ناراحت نکنید؛ فقط به شکار کردن ادامه بدین.»
به محض اینکه فلیمینگ تایگر صحبتهایش را تمام کرد. کوبول هایی که معمولا ظاهری احمق داشتند و توجهی نمیکردند، ناگهان با خشم به تمام اعضای شادو خیره شدند.
نزدیک به چهل کوبولد با چشمانی به رنگ قرمز، با عصبانیت نعره زدند، آنها بالاخره کسانی را که به آنها حمله میکردند را پیدا کرده بودند. ناگهان همه آنها به سمت جلو یورش بردند.
اعضای شادو واکنشی نشان نداده بودند، در یک لحظه محاصره شدند، و از کوبولدها ضربه میخوردند. یک بازیکن سطح 2 به سختی سه ضربهی یک کوبولد را میتوانست تحمل کند، ولی در حال حاضر، یک گروه از کوبولدها وجود داشت.
هفت بازیکن در یک چشم به هم زدن کشته شدند.ب ازیکنان عقبی نیز برای نجات جانشان شروع به دویدن کردند.
اما کوبولدها خیلی سریع بودند. تنها یک لحظه طول کشید تا به جادوگرهای درحال فرار برسند. هر جادوگر با یک ضربه چکش درون سرش، پذیرایی شد. جادوگرها به سرعت روی زمین افتادند و دیگر بلند نشدند.
فلیمینگ تایگر نفرین میکرد: «لعنتی اونجا چه خبره؟ چرا این کوبولدها یه دفعه دیوونه شدن؟» او به محض فهمیدن اینکه شرایط بد است، دمش را روی کولش گذاشت و فرار کرد.
آنها بعد از تلاش زیادی به سطح 2 رسیده بودند. اما این مرگ آنها را به سطح 1 بر میگرداند. حتی سه قاتل سطح 0 نیز بودند. این اتفاق قطعا یک ضرر غیر قابل جبران به آنها وارد میکرد. با افزایش و دوباره کاهش سطحشان، رویای حکومت بر شهرک ردلیف، از بین رفته میرفت. در عوض بازیکنان فعلی شادو حتی با بازیکنان معمولی نیز فاصله زیادی داشتند. و حتی فاصله بیشتری با گیلدهای دیگر.
قلب فلیمینگ تایگر شروع به تیر کشیدن کرده بود.
«دوباره همدیگه رو دیدیم، برادر عزیز.» شی فنگ با یک لبخند بیتفاوت، راه فرار فلیمینگ تایگر را سد کرده بود.
بعد از دیدن پوزخند شی فنگ، حتی یک احمق هم میفهمید که شورش کوبولدها زیر سر او بود.
«بچه تو قطعا مردی. تو جرات کردی علیه من نقشه بکشی. اگه من تو رو نکشتم و به سطح 0 برنگردوندم، اسم من کودنه.» تمام موهای فلیمینگ تایگر از خشم سیخ شده بودند. او سپرش را بلند کرد و به سمت شی فنگ چرخاند.
در مقایسه با دیگر اعضای کارگاه شادو در شهرک ردلیف، مهارت فلیمینگ تایگر به وضوح یک سطح بالاتر بود.
با یک دست، از سپرش برای سد کردن دید شی فنگ استفاده کرد. و ازشمشیر کوتاهی که در دست دیگرش بود برای ضربه زدن به نقاط حیاتی شی فنگ استفاده میکرد. این کار ساده ولی جدی بود، و متوقف کردن آن نیز سخت.
اما ضربه مطمئن فلیمینگ تایگر، تنها هوا را شکافت.
«اون کجا رفته؟» فلیمینگ تایگر نگاهش را بر جلوی خودش متمرکز کرد، ولی حتی یک سایه از مردی که قبلا آنجا ایستاده بود پیدا نکرد.
«اینجا» شی فنگ در پشت سر فلیمینگ تایگر ایستاده بود، و شمشیرش را به سمت پایین حرکت داد.
بریدن!
یک آسیب -36 در بالای سر فلیمینگ تایگر ظاهر شد. و سلامتی او به سرعت از 220به 184رسید.
وقتی فلیمینگ تایگر ضربه خورد، با عجله چرخید و از ضربۀ سپر استفاده کرد.
اما، شی فنگ مدتها قبل حرکت فلیمینگ تایگر را پیش بینی کرده بود. او یک قدم روبه عقب برداشت و بدنش را چرخاند، و از سپر جاخالی داد. سپس شی فنگ دوباره در پشت سر فلیمینگ تایگر ظاهر شد و ضربه شمشیر دیگری به او زد.
بدون استفاده از هیچ مهارتی شی فنگ تنها میتوانست، 23 آسیب به یک جنگجوی سپر با دفاع بالا وارد کند.
«تو ترسویی! اگه جرات داری پنهان نشو. من هر موقع که بخوام میتونم بکشمت!» فلیمینگ تایگر نتوانسته بود حتی یک ضربه به شی فنگ سریع وارد کند، و سلامتیاش پیوسته کم میشد. تنها 83 عدد برایش باقی مانده بود. او هیچ راهی برای مقابله با حملات شی فنگ نداشت، پس تصمیم گرفت تا شی فنگ را مسخره کند، تا شاید او تحریک شود و به فلیمینگ تایگر فرصتی برای کشتنش بدهد.
شی فنگ بدون لحظه ای تردید پاسخ داد: «حتما، من بدون اینکه جاخالی بدم اینجا میایستم، بیا و به من حمله کن.» فلمینگ تایگر در سکوت لبخند زد. او اصلا تصور نمیکرد که شی فنگ اینقدر احمق باشد و با چنین تحریک سادهای به دام بیفتد.
«نگاه کن که چطور، تا وقتی بمیری با تو بازی میکنم.» فلیمینگ تایگر سپرش را بلند کرد و بر روی شی فنگ از شارژ استفاده کرد. اگر شی فنگ جاخالی نمیداد ، پس مجبور بود تا ضربه را دریافت کند. و در رقابت قدرت بدنی، نیز فلیمینگ تایگر به شی فنگ نمیباخت.
اما تنها ناامیدی در انتظار او بود. درست در لحظه ای که فلیمینگ تایگر 2 یارد با شی فنگ فاصله داشت، او به سرعت از برق صاعقه استفاده کرد.
سه رعد از بین سپر فلیمینگ تایگر گذشت، و مستقیما به بدن او برخورد کرد. سه آسیب شدید در بالای سر او ظاهر شد، -28 ،-35 ،-41و HP او در یک لحظه به صفر رسید.
»تو ….. پست!» فلیمینگ تایگر به شی فنگ خیره شده بود. او آن قدر عصبانی بود که میخواست خون بالا بیاورد. اگر او عمدا به سمت شی فنگ یورش نمیبرد، تمام حملات آن مهارت به او برخورد نمیکرد.
«حالت خوبه برادر عزیز؟ من گفتم که اینجا میایستم و جاخالی نمیدم. اما نگفتم که دستهام رو تکون نمیدم. چقدر میتونی احمق و زود باور باشی که خودت جلو بیای؟» شی فنگ دستهایش را از هم باز کرد. و تظاهر کرد که همه این اتفاقات یک اشتباه بوده است، و گفت: «اوه، درسته. من هنوز باید از برادر عزیز تشکر کنم که این همه سنگ معدن برام جمع کرده. تو من رو از اینکه وقتم رو تلف کنم، نجات دادی.»
فلیمینگ تایگر به سمت شی فنگ اشاره کرد و میخواست چیزی بگوید. اما بدنش به نور ستاره تبدیل و ناپدید شد. او حتی نتوانست یک کلمه به زبان بیاورد، و تنها کوهی از سنگ معدن و یک کتاب به جا گذاشت.