reincarnation of the strongest sword god - قسمت 04
صدای خشمگین شهردار کراس در تمام شهرداری میپیچید.
کراس با سرعت زیاد خود در یک لحظه به مقابل شی فنگ رسید، و مشتش را به سمت شی فنگ پرتاب کرد.
بقیهی بازیکنان از بد شانسی شی فنگ که باعث شده بود آنها شانس این را پیدا کنند تا، قدرت واقعی شهردار را ارزیابی کنند خوشحال شده بودند.
کراس یک نخبهی سطح 15 بود، و تنها یک سیلی از او کافی بود تا مانند یک حشره بازیکنان فعلی را له کند و بکشد. شی فنگ احمق بود که عصبانیت واقعی شهردار را ارزیابی نکرده بود، در حال حاضر هیچ بازیکنی در شهرک ردلیف وجود نداشت که قدرت نجات او را داشته باشد. او قطعاً تا زمان مرگش زندانی میشد یا مجبور به فرار از شهرک ردلیف میشد.
اما ظاهر آرام شی فنگ تمام بازیکنان را مبهوت کرده بود. او خودش را برای مرگ آماده کرده؟
وقتی مشت کراس نزدیک بود تا به شی فنگ برخورد کند، بالاخره شی فنگ که تا این لحظه بیحرکت ایستاده بود حرکت کرد. مانند یک شکارچی که منتظر شکارش بود، سریعاً شمشیر آموزشی خود را از غلاف بیرون آورد؛ با حرکتی نرم شمشیر را برای دفاع از بدن خود حرکت داد.
دنگ!!!!!
مشت کراس روی شمشیر آموزشی فرود آمد و شی فنگ را به هوا پرتاب کرد. درست در لحظهای که شی فنگ به زمین نزدیک میشد و میخواست به زمین بر خورد کند، بدن خود را چرخاند و با انعطاف پذیری فوقالعادهای مثل یک گربه روی زمین فرود آمد. با این حال سلامتی او در یک لحظه 84عدد کاهش پیدا کرد؛ و شمشیر آموزشی به طور غیرقابل کنترلی میلرزید. حتی دوام شمشیر نیز یک عدد کاهش پیدا کرد؛ هنگامی که دوام به صفر میرسید شمشیر بیاستفاده میشد.
هیسسسس……
تمام بازیکنان نفس سردی کشیدند.
دیدن شی فنگ در حال دردسر درست کردن، باعث شده بود تا آنها فکر کنند او یک تازهکار است. ولی با دیدن عملکرد شی فنگ هر کسی که چشمان بینایی داشت، میفهمید شی فنگ بسیار با مهارت است. حتی اگر کراس به عنوان یک جادوگر قدرت حمله فیزیکی کمی داشت، به عنوان یک نخبه سطح 15، هرکدام از بازیکنان فعلی را تنها با یک ضربه میتوانست نابود کند. اما شی فنگ هنوز زنده بود. او از شمشیرش برای سد کردن ضربه استفاده کرد تا صدمه را به حداقل برساند.
شی فنگ در سکوت در حالی که به شمشیر آموزشی در دستش نگاه میکرد شگفت زده شده بود: «اون قطعاً یک جادوگره، اما هنوز قدرت بدنی و سرعتش شوکه کننده ست.» خوشبختانه او تمام امتیاز هایش را به سرعتش اضافه کرده بود، و سرعت حملاتش را به 4 رسانده بود، وگرنه او قطعاً مرده بود و مجبور بود ماموریتش را دوباره از نو شروع کند.
«بمیر!!! حشره!!!!»
بعد از رد شدن ضربهاش، کراس حتی بیشتر عصبانی شد. ناگهان لباسهایش تکهتکه شدند و بدنی پوشیده از خز سیاه نمایان شد، کراس به یک گرگنما با نیشهای تیز تبدیل شده بود.
تمام بازیکنان شوکه شده بودند. هیچ کس فکر نمیکرد که شهردار یک گرگنمای اهریمنی باشد.
در یک لحظه کراس به پشت شی فنگ رسید، چنگالهای درخشان سفید رنگش را بالا برد و به سمت قلب شی فنگ پایین آورد.
با این که سلامتی شی فنگ تنها 16 بود، اما پوزخند سردی زد.
چنگالهای کراس ناگهان متوقف شدند؛ تنها چند سانتیمتر تا برخورد با شی فنگ فاصله داشتند. متاسفانه کراس به وسیلهی [یورش] یک نگهبان سطح 25 ضربه خورده بود، و برای یک ثانیه وارد وضعیت بیحرکتی شده بود.
شی فنگ از این فرصت استفاده کرد و سریعاً دور شد.
بعداز اینکه کراس به حالت عادی برگشت و میخواست به سمت شی فنگ یورش ببرد، به وسیله نگهبان دیگری متوقف شد.
هر دو نگهبان جنگجو سطح 25بودند. اگرچه هیچکدام از آنها نخبه نبودند، ولی میزان صدمهای که وارد میکردند بسیار زیاد بود. یک یورش به همراه یک حملهی عادی، به سرعت از سلامتی کراس 300 واحد کم کرد. دو نگهبان در مجموع از سلامتی کراس 600 واحد کم کرده بودند، در یک لحظه سلامتی کراس به 1700 رسید.
شی فنگ به وضعیت تاسف بار کراس با دهان بسته میخندید: «همانطور که از نگهبانها انتظار میره، قدرت حملهشون خیلی زیاده.»
نگهبانها محافظان شهرک بودند. آنها به طور ویژه مخصوص مقابله با هجوم اهریمنها و محافظت از غیر نظامیان شهرک بودند. در این لحظه که، شهردار به گرگ نما تبدیل شد و ثابت شد که او انسان نیست، بلکه یک جاسوس از طرف اهریمنان قدرتمند است. نگهبانان به طور طبیعی به او اجازه فرار نمیدادند، و او را مانند هیولاهای درون طبیعت میکشتند و هیچ استثنایی قائل نبودند.
در نگاه اول شرایط درخواست شرلوک بسیار سخت وخشن به نظر میامد، اما در واقعیت بازیکنان تنها نیاز داشتند که کاری کنند تا شهردار به آنها حمله کند و از اولین ضربه او جان سالم به در ببرند. بعد از این مثل قایقرانی در امواج آرام بود. نگهبانها بعد از اینکه شهردار خود واقعیش را نشان میداد بقیه کارها را انجام میدادند.
در زندگی قبلی شی فنگ، دلیلی که این ماموریت منحصربهفرد تمام منطقه شهر وایت ریور را شوکه کرده بود، این واقعیت بود که شهردار یک جاسوس نیروهای اهریمنی بود. این ماموریت باعث شده بود تا بازیکنان یک دید جدید نسبت به قلمروی خدایان پیدا کنند؛ NPCها کاملاً قابل اعتماد نیستند، و ممکن است که آنها یکی از نیروهای اهریمنی در لباس مبدل باشند.
ضمناً شیوهی به دام انداختن شهردار توسط بازیکنی که ماموریت را کامل کرده بود همه را شوکه کرد. آن بازیکن مغز خودش را به کار انداخته بود و ماموریت را کامل کرد، و طبیعتاً میخواست تلاشهایش را با نمایش استراتژیاش به همه نشان دهد. و در حال حاضر شی فنگ از افشا کردن استراتژی توسط آن بازیکن سود زیادی برده بود.
با این که کراس توسط دو نگهبان مورد حمله قرار گرفت و اگرچه آسیب واردهی نگهبانها زیاد بود، هدف کراس همچنان شی فنگ بود. او هنوز قصد داشت تا شی فنگ را بکشد، اما متاسفانه برای کراس که دو نگهبان مانند چسب به او چسیده بودند این کار ممکن نبود. یکی از نگهبان ها از [خردکنندهی استخوان] استفاده کرد درحالی که نگهبان دیگر از [ضربهی صاعقه] استفاده کرد. و باعث شدند تا سرعت حرکت کراس بسیار آهسته شود.
خوشبختانه شی فنگ با استفاده از 5 امتیازی که در سرعت حرکت داشت توانست از مرگ فرار کند.
و به همین صورت 2000 سلامتی کراس در حال از بین رفتن بود.
وقتی بقیه بازیکنان مرگ کراس را مشاهده میکردند. تعدادی از آن ها بیقرار شدند؛ آنها میخواستند تا آخرین ضربه را خودشان وارد کنند. آنها نمیدانستند که چرا نگهبانها به جای حمله به شی فنگ به کراس حمله کرده بودند، اما شهردار یک نخبه سطح 15بود….. اگر او کشته میشد، قطعا تعدادی آیتم عالی دراپ میکرد.
کمی دورتر شی فنگ مخفی شده بود و به افکار مضحک آنها لبخند میزد.
آیا شهردار کسی بود که بشود چنین افکاری در مورد او داشت؟ اگرچه شهردار به یکی از نیروهای اهریمن تبدیل شده بود اما این فقط قسمتی از روند ماموریت بود. برای دیگر بازیکنان، شهردار هنوز در شرایط دوستانه قرار داشت؛ و اصلا صدمه زدن به شهردار توسط آنها امکان پذیر نبود.
وقتی برای کراس تنها 100 سلامتی باقی مانده بود، تمام بازیکنان شروع به حرکت کردند. و همهی آنها به سمت شهردار کراس هجوم بردند، همهی آنها میخواستند آخرین ضربه را به شهردار بزنند و آیتمهای دراپ شده را بدزدند.
وقتی کراس تنها یک ضربه با مرگ فاصله داشت، شی فنگ هم به سمت جلو هجوم برد.
متاسفانه کراس در پایان توسط تیغه نگهبانها کشته شد. حتی یک نفر از بازیکنان هم نتوانست ضربهای به کراس وارد کند. اگرچه شی فنگ میتوانست ضربه بزند، اما او این ریسک را قبول نمیکرد. بعد از مرگ شهردار، او به سرعت نشان شهردار را برداشت و در میان جمعیت ناپدید شد. NPCهای داخل یک شهر در صورت کشته شدن هیچ تجربه یا لوتی نمیدادند. اگر به دلیل ماموریت نبود شی فنگ حتی نمیتوانست نشان شهردار را هم بدست آورد.
«لعنت! سیستم مشکل پیدا کرده! چرا نمیتونم به شهردار صدمه بزنم؟»
«من شکایت میکنم! چرا شهردار بعد مرگش هیچ چیزی دراپ نکرد؟»
بعضی از بازیکنان تازهکار شروع به غرولند کردند، یک نخبه سطح 15 در مقابل چشمانشان کشته شده بود و آنها هیچ سودی از آن نبرده بودند، آنها به سادگی نمیتوانستند این موضوع را بپذیرند.
«احمق، مگه نمیدونی که تو با NPCها در حالت دوستانه قرار داری؟ بازیکنها نمیتونن به NPCهایی که در حالت دوستانه هستن آسیب بزنن. اگه حتی چنین چیز ساده و رایجی رو نمیدونی چرا اصلاً به خودت زحمت میدی قلمروی خدایان رو بازی کنی؟»
بعد از مسخره کردن تازهکارها، بازیکنان با تجربهتر به دنبال اثری از شی فنگ میگشتند. بازیکنی که با چنین روشی توانسته بود شهردار را بکشد قطعاً یک حرفهای و متخصص بود، کسی که بهتر بود با او شریک میشدند. ولی بعد از جستجوهای زیاد هیچ اثری از شی فنگ پیدا نکردند. حتی اسم او را هم نمیدانستند. آنها نمیتوانستند جلوی مخفیانه حسرت خوردنشان را بگیرند.
در این حال، خبر مرگ شهردار کراس در تمام شهرک ردلیف پیچید؛ شور و شوقی را در بین همه بازیکنان ایجاد کرد.
در این مرحله از بازی که بازیکنان هنوز درگیر به چنگ آوردن هیولاها، برای افزایش سطح بودند، رهبر یک شهرک به راحتی کشته شده بود. این اتفاق واقعاً دیوانه کننده بود.
هنوز حتی سی دقیقه از شروع قلمرو خدایان نگذشته بود که، یک خبر بر روی انجمن، سایت رسمی ظاهر شد.
شمشیرزنی اسرارآمیز شهردار شهرک ردلیف را کشت، یک نخبه سطح 15!! رهبر یک شهرک در واقعیت یک گرگنما با لباس مبدل بود. واقعا قلمروی خدایان چه نوع بازی است؟
موج این خبر در یک لحظه باعث ایجاد شور خاصی در میان بازیکنان شد. فقط یک لحظه طول کشید تا تعداد کلیکها بر روی صفحهی خبر از ده میلیون بیشتر شود. همه به این شمشیرزن اسرارآمیز علاقهمند شده بودند. متاسفانه آنها نمیتوانستند با این بازیکن تماس بگیرند چون هیچ کس اسم او را نمیدانست.
در این لحظه شی فنگ به کوچه تاریک رسیده بود.
«جناب شرلوک، این نشان شهردار که درخواست کرده بودید.» شی فنگ نشان نقرهای رنگ شهردار را به شرلوک گدا داد.
کامل شدن این ماموریت، برای بازیکنانی که ماموریتی را از شهردار گرفته بودند و هم برای کسانی که درحال حاضر سعی داشتند یک ماموریت از شهردار بگیرند، خبر بدی بود. به این خاطر که کراس احیا نمیشد. آنها حتی اگر ماموریتشان را کامل میکردند جایی را نداشتند تا آن را تحویل دهند. شهرک ردلیف دیگر شهردار نداشت، شی فنگ کوچکترین اهمیتی هم به این موضوع نمیداد.
«ممنون. خیلی ممنونم. من بالاخره تونستنم انتقام دوستم رو بگیرم. این وسایل میتونن برای تو مفید باشن.»
شرلوک جعبهی کوچک خوش ساخت و زیبایی را به شی فنگ داد. و نشان شهردار را گرفت و به داخل کوچه تاریک رفت.
پیام سیستم: ماموریت منحصر به فرد «درخواست شرلوک» کامل شد. جایزه 2000 تجربه، 20 امتیاز مهارت آزاد، یک «جعبه تزیینی لوکس»
با صدای «هوآ» مانندی، شی فنگ سطح 1 شد، و تنها 1000 تجربه با سطح 2 فاصله داشت. تنها سی دقیقه بعد از شروع قلمروی خدایان، با این سطح، شی فنگ تبدیل به نفر اول شهرک ردلیف شد.
در شرایط معمولی، بازیکنان به 1000 تجربه برای رسیدن به سطح 1 نیاز داشتند. این مقدار نیازمند حداقل شش یا هفت ساعت شکار هیولاها بود، درحالی که هر هیولای سطح صفر تنها 3تجربه به بازیکن میداد. زمانی برای جستجوی هیولاها، بازیابی و… نیز نیاز بود. با در نظر گرفتن اینکه تعداد بسیاری از بازیکنان از شروع بازی به رقابت برای شکار هیولاها مشغول بودند، به طور متوسط برای هر بازیکن رسیدن به سطح 1، ده ساعت طول میکشید.
«چرا جایزه یک ماموریت منحصر به فرد اینقدر عالیه؟ نکنه به خاطر اینه که من با سطح صفر اون رو کامل کردم؟» شی فنگ کمی به این مورد مشکوک بود ولی با این حال از چنین جایزهای خوشحال شد.
در زندگی قبلیاش جایزه بهدست آمده اینقدر عالی نبود. اگرچه مقدار تجربه همان بود، ولی تعداد امتیاز مهارت آزاد، اینطور نبود. آن شخص تنها 10 امتیاز بهدست آورده بود و یک جعبه تزیینی ظریف؛ با اینحال شی فنگ 20 امتیاز و یک جعبه تزیینی لوکس بدست آورده بود.
امتیاز های تسلط آزاد به طور ویژه و وحشتناکی در قلمروی خدایان ارزشمند بودند. به ندرت یک ماموریت بین 3 تا 5 امتیاز جایزه میداد. ولی این ماموریت منحصر به فرد 20 امتیاز جایزه داده بود.
«امیدوارم این ناامیدم نکنه. این جعبه، جعبهی تزیینی ظریف نیست، بلکه بهتر از اون یعنی جعبه تزیینی لوکسه، بزار ببینیم.» شی فنگ درحالی که مضطرب بود جعبهی تزیینی را در دست گرفت و به آرامی در آن را باز کرد.
با این که تجربه و امتیاز تسلط آزاد خیلی عالی بودند اما، شی فنگ واقعاً میخواست تا آن آیتم درون جعبه تزیینی باشد. آن وسیله، یک آیتم بسیار مهم و ضروری، برای تکمیل برنامههای افزایش سطح و درآمدزایی شی فنگ بود. همچنین یک آیتم رده بالا که بسیاری از حرفهایها از ته دل آن را میخواستند. اگر شرایط اشتباه پیش میرفت شی فنگ ممکن بود از گریه زیاد بمیرد.