my vampire system - قسمت 61
سیستم خوناشامی من
قسمت 61
سنگ زنی
همانطور که کوئین به سمت دستگاه قدرتسنج میرفت، تمام کاری که می خواست انجام دهد این بود که تا آنجا که می تواند به ماشین مشت بزند. او میخواست ارین متکبر را که احساس میکرد از بقیه بهتر است ساکت کند. چرا تصمیم گرفته اینگونه رفتار کند؟ فقط به این دلیل که توانایی بهتری نسبت به بقیه دارد؟
چرا که خانوادهاش توانایی کافی برای خرید کتابهای قوی مخصوص توانایی برای او را داشتند؟ اما کوئین نمیتوانست خودش را آرام کند، مخصوصاً در مقابل دیگران. همه آنها او را در روز آزمون دیده بودند و همه میدانستند کوئین بدون لایلا هیچ توانایی خاصی ندارد.
به دستگاه قدرت سنج نگاه كرد و شروع به فکر کردن كرد، اگر او با استفاده از تمام قدرت ضربه چكش را انجام میداد، تعداد ارقام افزایش مییافت. مطمئناً این عدد بالاتر از شانزده خواهد بود.
مشتش را آماده کرد و روی پایش ایستاد. دستکشها روی دستهایش مجهز شده بود و کوئین مشتش را فرو داد. او تلاش کرد تا خروجی برق را کنترل کند به امید اینکه به نمره مشابه به دو نفر دیگر برسد.
*بنگ
مشت او با دستگاه بزرگ برخورد کرد و شمارهها به آرامی شروع به بالا رفتن کردند.
8…9 و بعد سرانجام عدد در 10 متوقف شد.
کوئین تخمین زده بود که قدرت فعلی او با دستکشها شانزده است، پس لازم بود هنگام ضربه زدن دستگاه از نیمی از قدرت خود استفاده کند تا عدد هشت را بدست آورد. اما درست کردن چنین کنترل سطح بالایی تقریباً غیرممکن بود و او توانسته بود کمی بیش از آن پیش برود.
«هی پسر، قویتر نشدی!» ووردن با تعجب گفت: « فکر کنم دفعه قبل پنج تایی تو آزمون گرفتی، در حال تمرین بودی یا چیز دیگهای؟»
کوین در تلاش برای یافتن بهانهای شروع به خندیدن کرد.
«در واقع، این به لطف اون بازیه بود که بهم نشون دادی.» کوین جواب داد: «کسی رو دیدم که واقعاً کمکم کرد و بهم نشون داد که چطوری قدرت سلاح وحشی رو به درستی فعال کنم. سخت کار کردم و امیدوارم که برای شماها بیفایده نباشم. وقتی اون توپ وحشی رو اون موقع تو سالن اجتماعات انداختم، متوجه شدم که چقدر به دردبخور میشه اگه یاد بگیرم چطور بهترین سلاح ممکن رو فعال کنم.»
این دروغ بود اما کوئین احساس میکرد کاملاً قانع کننده است.
«سال دومیا نگفته بودن که باید مثل اون که تواناییتو رو فعال کنی باهاش رفتار کنی؟ فکر کردم تو خودت چیزی نداری»
کوئین پاسخ داد: «ظاهراً این یک شرط نیست بلکه فقط بهتون کمک میکنه تا سلاحهای وحشی خودتون رو فعال کنین.»
عرق داشت از صورتش پایین میآمد، تنها چیزی که میتوانست درباره این موضوع امیدوار باشد این بود که دیگران حرفش را باور کنند.
ارین گفت: «خوب نمره ده اونقدرم چشمگیر نیست، تنها دلیل اینکه داریم درباره این موضوع حرف میزنیم اینه که تو یه سطح یکی هستی.»
برای یک بار هم که شده کوئین خوشحال بود که ارین توجه را از او دور کرده است.
لایلا پرسید: «پس این مشکلی نداره؟»
«آره.» ارین پاسخ داد، «هنوزم میخوام که وارد تیم شما بشم، معتقدم حتی با چمدون اضافی خودمون داریم، با من و ووردن میتونیم به عنوان تیم برتر تو طول این ارزیابی ظاهر شیم.»
بعد از آزمایش قدرت همه، گروه تصمیم گرفت درباره چند موضوع بحث کند. مثل شکل گیری و چیزی که باید انجام شود. هرچند بحثها مدت زیادی طول نکشید. اگر آنها بخواهند به صورت گروهی سفر كنند، لیلا در پشت برای حمایت و ارین و ووردن در جلو میماندن.
معمولاً، تانک ها (نمایندگان خسارت جانبی) در جلوی تیم قرار دارند در حالی که کاربران اصلی در وسط هستند. اما در این سناریو، کوین و پیتر چنان ضعیف قلمداد شده بودند که در مرکز حفاظت قرار گرفتند.
ارین احساس کرد بعد از فهمیدن اینکه دوتای دیگر چقدر ضعیف هستند تمرین و تست دیگری بیفایده خواهد بود، بنابراین جلسه گروهی زود به پایان رسیده و او تصمیم گرفت که خودش تنهایی به جایی برای تمرین برود.
ووردن پرسید: «خوب حالا که کلاسهای رزمی امروز کنسل شدن کاری هست که بخواید انجام بدین؟»
کوین جواب داد: «در واقع، قصد داشتم به پوششهایVR یه سری بزنم، یه سری تواناییها رو تمرین میکردم تا بتونم تصمیم بگیرم تو آینده کدومشون رو انتخاب کنم»
ناگهان ووردن شروع به لرزیدن کرد.
ووردن گفت: «پس برو، میدونم كه بهت نشون دادم كه چطور بازی كنی اما صادقانه بگم دیگه از اون بازی خسته شدم. بیشتر از چیزی که فکرش رو بکنی این رو بازی کردم.»
در حالی که کوئین به سمت اتاق VR حرکت میکرد پیتر و ووردن را به حال خود رها کرد.
«سلام پس میخواید یکمی بیشتر با تواناییهاتون تمرین کنین، میدونم داری برای خریدن یه سری کتاب مهارتی دیگه پس انداز میکنی. شاید بتونیم شماها رو قبل از ورود به پورتال به سطح 2 برسانیم.»
پیتر قبل از جواب دادن، به اطراف اتاق به دانشآموزان دیگر نگاه کرد.
پیتر پاسخ داد: «مطمئناً به نظر ایده خوبی میاید.»
اما اقدامات عجیب پیتر مورد توجه قرار نگرفت و ووردن احساس کرد که این ربطی به دانشآموزانی دارد که چند روز است که با آنها رفت و آمد دارد.
****
کوئین سرانجام به مرکز VR رسیده بود. او ده تا اعتبار خود را به مدت یک ساعت پرداخت و طبق معمول وارد غلاف خود شد.
در حال حاضر این ساده ترین راه برای بالابردن و تقویت شدن کوئین بود. او تصمیم گرفت در حالی که داخل پوشش بوده جلسه خود را به دو نیمه تقسیم کند.
او 30 دقیقه اول را صرف مبارزه مقابل آنهایی که سطح یک بودند قرار داد و شکست دادن حریفی در سطح یک، به طور متوسط حدود 5 دقیقه برای او طول کشید.
با به دست آوردن 25 امتیاز تجربه برای هر حریفی که شکست میداد، به او امکان میداد حدود 150 امتیاز تجربه کسب کند. سپس برای نیمه دوم جلسه، از آن برای جستجوی سریعترین مسابقات و مبارزه با مخالفان خود با تمام قدرتهای مختلفش استفاده میکرد.
این امر باعث بهبود ضریب هوشی او در جهان می شود.
کوین وارد بازی شد و اولین مسابقه خود را با برنامه ریزی خود آغاز کرد. او معمولاً از حملات دشمنان و برخورد با حریف را با قدرت دو مشت و یا با استفاده از سیلندهای کشیدن خون انجام می داد.
این زمانی بود که نیت متوجه آنلاین بودن شناسه تکامل خون شد. نیت هنوز به این شخص علاقه داشت و تصمیم گرفت که او را چک کند. تا زمانی که کسی در لیست دوستانتان باشد شما قادر به تماشای مسابقات آنها بودید.
سپس نیت ناگهان به میدان منتقل شد و شروع به تماشای مسابقات تک به تک کوئین کرد.
و همه چیزی که شاهدش بود این بود که کوئین افراد سطح ضعیف رو در عرض چند دقیقه شکست میداد. اما این عجیب بود، برای کسی به قوت او دقیقا در حال انجام چه کاری است؟ وقتی نیت به او فکر میکرد، هرگز تصور نمی کرد کوئین این نوع از افراد باشد که افراد ضعیف را اذیت و آزار میکند.
کوئین در حالی که به حریف بعدی خود نگاه میکرد گفت: «بذارید سنگ زنی رو شروع کنیم.»