my vampire system - قسمت 43
چپتر 43: مقابله به مثل
وقتی کوین برای نفر بعدی داوطلب شد، نانو میدانست که او نقشهای دارد. او میدانست که آن دو نفر با هم دوست هستند پس چرا داوطلب شده؟
به نوعی تمام این نمایش برای این بود که به سال اولیها نشان بدهند که باید از دستور سال دومیها اطاعت کنند.
هر سال این در مدرسه سنت شده بود. همچین چیزی هم وقتی سال دومها سال اول بودند اتفاق افتاده بود. که نشان بدهند قدرتی بزرگتر از آنها وجود دارد و نباید گستاخ شوند.
برای اینکه نشان بدهند که چیز قویتری جلوتر هست، این باعث میشد بفهمند قدرت بیشتری نیاز دارند.
این باعث میشد بیشتر تلاش کنند و سختتر کار کنند. هیچوقت قرار نبود اینقدر زیادهروی بشود. آنها اول یک هشدار ساده به ووردن دادند.
اول ووردن بود که به سال دومیها حمله کرد، بعد سال دومیها تصمیم گرفتند به او نشان دهند که حد و مرز خودش را بشناسد. آنها با ووردن برخورد کردند یا حداقل اینطور فکر میکردند. ووردن باز هم به سرپیچی ادامه داد و باز هم به سراغ سال دومیهای ضعیف میرفت.
اینطور شد که تصمیم گرفتند جلوی بقیه تنبیهاش کنند، این باعث میشد همه درس عبرت بگیرند و بفهمند بر سر چنین افرادی چه بلایی میآید و جلوی دردسرهای آینده را میگرفت.
کوین شروع به نگاه کردن سال دومیها اتاق کرد. در کل ۸ سال دومی در گوشۀ سالن بودند، ۴ نفر از هر طرف که ۵۰ سال اولی را محاصره کرده بودند. و دو نفر در دو طرف تخته نزدیک ووردن بودند. این دانشآموزان ضعیفترین افراد گروه بودند.
ساعت هر کدام سطح ۲ را نشان میداد. با اینکه سال دومی بودند ولی از مومو دستور میگرفتند، پس یعنی ضعیفتر از مومو بودند. ممکن بود استفاده از سلاح روح را بلد باشند ولی اینطور بهنظر نمیآمد.
آنها تازه به سال دوم رفته بودند پس بعید بود همه چیز را بلد باشند. هرچند مشکل اصلی مومو و نفرات بغلش بودند. مومو سطح ۶ بود و دو نفر بغلش سطح ۴.
بعید بود سال اولیها بتوانند به کوین کمک کنند و حتی قویترین فرد سال اولی ارین بود که سطح ۵ بود. عجیب نبود که با اینکه تعداد سال اولیها بیشتر بود ولی باز هم ترسیده بودند. وقتی کوین گوی را در دستش گرفت پیامی ظاهر شد.
<سلاح جانوری سطح پایین: گوی گِرد>
<آیا میخواهید فعال کنید؟>
<قدرت آن ۵ درصد افزایش پیدا میکند.>
درصد جلوی او ظاهر شد. این دقیقاً همان عددی بود که وقتی از دستکش جنگیاش استفاده میکرد. احتمالاً کویین به گفتههای مومو برای فعال کردنش نیازی نداشت. بهنظر میرسید سیستم همۀ کارها را برای او میکند.
<فعال>
گوی سیاه شروع به درخشیدن کرد. درخشانتر از هر دانشآموز دیگری که دستش گرفته بود.
مومو با خودش گفت: «چهطور ممکنه؟ اون بلده کامل سلاح رو فعال کنه؟ پس باید قدرتش ۵ درصد افزایش پیدا کرده باشه. یعنی اگه سلاح سطح بالاتری هم داشت میتونست همچین کاری بکنه؟ مگه اون فقط یک سطح ۱ بهدردنخور نبود؟»
کویین روبهروی ووردن ایستاد. ۵ متر فاصله بین آن دو بود.
کویین بلند گفت: «چرا ما این قدرتها رو داریم؟ مگه برای محافظت از خودمون نیست؟ برای حمله به کسایی که به دوستامون و خانوادمون آسیب میزنن.»
ووردن حرفهای کویین را شنید و سرش را بلند کرد. او احساس کرد میداند کویین چه نقشهای دارد.
ووردن غر زد: «کویین نه، چیکار داری میکنی؟» ولی کسی نشنید.
کویین ادامه داد: «من تمام عمرم کتک خوردم، اون موقع من ضعیف بودم، حالا هم اهمیتی نداره اگه بازم کتک بخورم.»
کویین با تمام قدرتش گوی را پرتاب کرد. با ۱۶ قدرتی که داشت و ۵ درصدی که اضافه شده بود. گوی از نوک انگشتانش با سرعت رها شد.
بهجای اینکه به ووردن برخورد کند به شکم دانشآموز کناری برخورد کرد.
آنقدر قدرت ضربه زیاد بود که دانشآموز پرتاب شد و با یک ضربه کارش تمام شد.
<50 تجربه کسب شد>
<تجربه 175/400>
مومو داد زد: «پس شماها اونجا چه غلطی میکنین! بگیرینش!»
کویین میدانست در برابر آن همه سال دومی کاری نمیتواند بکند، پس تصمیم گرفت هرچهقدر میتواند خرابکاری کند. دو سطح ۴ که کنار مومو ایستاده بودن شروع کردند دویدن به سمتش. ولی کویین ناگهان به جمعیت بین سال اولیها دوید.
او خم شد و دو گوی روی زمین را برداشت و به سمت دانشآموزهای ضعیف دور سالن بین سال اولیها دوید و وقتی فاصلهاش خوب بود هدفش را پیدا کرد.
دو سطح پایین کنار سالن. بار دیگر با تمام قدرتش گوی را پرتاپ کرد. یکی از آنها توانست جاخالی بدهد ولی دیگری گوی به او برخورد کرد.
<۵۰ تجربه کسب شد>
<تجربه 225/400>
این نقشۀ کوین بود، با هر ارتقای سطح او میتوانست یک قابلیت بهدست بیاورد. ولی نمیدانست چه قابلیتی انتخاب کند، فقط امیدوار بود بتواند کمکش کند این حمله را ببرد. آنقدر دانشآموز سال دومی بود تا بتواند سطحش را بالا ببرد.
در حالی که مطمئن میشد از دانشآموز دیگری در جمعیت برای پنهان شدن استفاده کند، دوید تا گوی دیگری بردارد.
مومو گفت: «چیکار دارین میکنین! هر کی بتونه اون پسره رو بگیره از هر تنبیهی معاف میشه.»
سال اولیها شروع کردن به همدیگر نگاه کردن. نمیخواستند تنبیه شوند ولی نمیدانستند چهکار کنند.
لایلا گفت: «چرا باید به تو گوش بدیم؟ چند ثانیه پیش تو یکی که سوال پرسید و تا حد مرگ زدی، حالا چرا باید بهت اعتماد کنیم؟»
مومو گفت: «باشه حالا که نمیخواین کمک کنین، به همهشون حمله کنین!»
حالا دو دانشآموز سطح ۴ که دنبال کوین میدویدند، دیگر نگران صدمه دیدن دیگر دانشآموزان نبودند و شروع کردند به فعال کردن قدرتهایشان.
یکی از آنها بازویش را بلند کرد و موجی از آب پدید آمد. ولی تا بیاید به کسی برخورد کند، یک گوی یخی پرتاب شد و آب یخ زد و به زمین افتاد.
کسی که یخ را پرت کرد جلو آمد و شمشیرش را بیرون کشید.
ارین گفت: «من نمیخواستم درگیر بشم ولی شما اول حمله کردین.»
«هه فکر کردی چون سطحت از ما بیشتره میتونی حریف دو تا سطح ۴ بشی؟»
همان لحظه یک تیر به سمت دانشآموزان پرتاب شد ولی قبل اینکه به کسی برخورد کند یک دیوار سنگی بالا آمد.
لایلا گفت: «اون تنها نیست.»
اول لایلا نمیخواست درگیر شود ولی وقتی کوین میخواست کاری بکند پس او هم باید کاری میکرد. هرچند لایلا تجربۀ دعوای بسیاری در مدرسه دارد.
لایلا نمیدانست کویین دقیقاً چهقدر قدرتمند است ولی احساس کرد نقشهای دارد و الان هم سال اولیها ممکن است آسیب ببینند.
با حواسپرتی لایلا و ارین، کویین احساس کرد میتواند دو سطح پایین دیگر را هم بزند. هرچند آنقدر هم که فکر میکرد آسان نبود. ناگهان یک شئ تیز و باریک به او برخورد کرد.
برای کویین خیلی سخت بود که جاخالی بدهد و به سینهاش خورد و به زمین افتاد.
<سلامتی 13/20>
کوین به سمتی که تیر پرتاب شد نگاه کرد و گفت: «۷ تا سلامتی با یه حمله؟ مگه چی بود؟»
مومو با یک سلاح جانوری در دستش آن را پرتاب کرده بود.
موموگفت: «خیلی دردسر درست کردی، نمیدونم چهطوری میتونی اون گوی رو اینقدر خوب فعال کنی و حمله ناگهانیت جواب داد ولی تو فقط یک سطح ۱ هستی.»
کویین قبل از اینکه بتواند بایستد با ۶ سال دومی محاصره شد.
ووردن تمام ماجرا را داشت از روی تخته نگاه میکرد و حس بهدردنخور بودن به او دست داد.
ووردن گفت: «من باید بهش کمک کنم اون بهخاطر من اینکارا رو کرد. تقصیر منه.»
یک صدا در سر ووردن گفت: «اگه میخوای کمکش کنی بسپرش به من.»