ناولتو
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

my vampire system - قسمت 96

  1. خانه
  2. my vampire system
  3. قسمت 96 - حالم بده
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

سیستم خون‌آشامی من

قسمت 96

حالم بده

 

قبل از رسیدن تیم نجات ووردن و کوئین هر­دو در مرکز عرصه نشسته بودند. هر­دوی آنها چیز زیادی برای گفتگو نداشتند، بنابراین فقط در مورد زندگی قدیمی در مدرسه صحبت کردند.

زندگی کوئین وحشتناک به نظر می­رسید، او در ادامه توضیح داد که چگونه بدون پدر و مادر بزرگ شده است و چگونه از زمان ورود به مدرسه مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. تا زمان امضای پیمان، قلدری واقعاً بد نبود. وقتی دیگر جنگی وجود نداشت، آن زمان بود که مردم دیوانه شدند.

با این حال، هر زمان که کوئین از ووردن درباره زندگی مدرسه­‌اش می­پرسید، یک پاسخ ساده می­داد و از کوین سوالی می­پرسید. چند بار اول، او واقعاً متوجه چیز عجیبی نشد، اما سپس، کوئین عمداً سوالاتی را پرسید که اجتناب از آنها دشوارتر میشد.

اما دوباره، به نظر می رسد ووردن از این سوال اجتناب کرد، در نهایت، کوئین تصمیم گرفت که دیگر ادامه ندهد. زیاد پافشاری کردن درست نبود. اگر ووردن چیزی داشت که نمی­خواست آن را به اشتراک بگذارد، به او بستگی داشت.

ووردن در حالی که به مچ دست کوئین اشاره می­کرد گفت: “هی، متوجه چیزی شدم.”

کوئین دستش را بلند کرد و به آن نگاه کرد، و حتی او از آنچه می­دید تعجب کرده بود. شماره ساعت مچی او هنوز می گفت که او سطح 1 است.

“فکر می­کردم طبق گفته­ی تو وقتی من نقاط MC م رو فعال کنم تغییر میکنه؟”

“خب، این چیزیه که قراره اتفاق بیفته.” ووردن در حالی که مدتی بهش فکر می­کرد، دستش را روی چانه­اش گذاشت. ” فکر میکنی این به این خاطره که یه خون آشامی؟ درست مثل این که نمیتونم توانایی سایه‌ات رو کپی کنم میمونه، ممکنه ساعت نتونه نوع MC تو بدنت رو اندازه گیری کنه.”

با شنیدن این خبر، کوئین در واقع کمی ناراحت شد. با استفاده و به دست آوردن یک توانایی و همچنین برنامه ووردن. او مشتاقانه منتظر بود تا بتواند آزادانه از قدرت خود استفاده کند. به عنوان یک کاربر سطح 6، مردم وقتی در مدرسه راه میرفت دیگر او را به چالش نمی­کشیدند.

اما در حال حاضر، اگر او نشان دهد که دارای قدرت سایه است درحالیکه شماره ساعت مچی‌اش هنوز عدد یک را نشان می­دهد، آنها هم به همان اندازه به او مشکوک خواهند شد. آنها می­گفتند ساعت خراب است و یک ساعت جدید به او می­دادند، اما بازهم همان نتیجه را برای او خواهد داشت.

“فکر می­کنم بهتر باشه که فعلا توانایی سایه‌ات رو مخفی کنی.” ووردن گفت. “قبلاً توانایی‌های خون آشام خودتو تا این مدت مخفی کردی، میتونی توانایی‌های سایه‌ات رو هم قایم کنی، درسته؟”

ووردن می­دید که کوئین از خبری که به او داده کمی ناراحت شده است. پس از یادگیری آنچه کوئین در آخرین مدرسه خود گذرانده بود، چنین چیزی قابل درک بود. به نوعی، ووردن تصور می­کرد که با انتقام گرفتن و حمله به آن سال دومی‌ها به او کمک می­کند، اما این فقط او و پیتر را تبدیل به یک هدف بزرگتر کرده است.

ووردن فکر کرد: “من خیلی خودخواهم.”

وردن گفت: “انقدر ناراحت نباش. اگه کسی رو تو مدرسه پیدا کنیم که تو زمینه فناوری خوب باشه، میتونیم وادارش کنیم که یه کاری با ساعت کنه. اونا نیازی به اطلاع از سلول‌هات ندارن، بلکه فقط باید از کسی بخوان اونو هک کنه، اینطوری ساعت عدد ششو نشون میده. تازه به قسمت روشن قضیه نگاه کن، مسابقات نظامی در حال انجامه و خوبه اگه تا اون موقع تواناییت رو مخفی کنی، و بعد همه تو یهویی رو کنی. علاوه بر این، اگه الان با سطح 6 برگردی، اونا بیشتر درباره اینکه چطوری انقدر سریع به همچین سطحی رسیدی شوکه می­شن. پس این الان به نفع ماست.”

با شنیدن این کلمات کوئین کمی خوشحال شد. همیشه یک فرد شیک در فن آوری در مدرسه وجود داشت. تنها مشکل نزدیک شدن به فرد مذکور بود. شاید این کاری بود که لایلا در انجامش بهتر بود.

درست در آن زمان گروهبانان و اساتید وارد اتاق شده بودند و با کمال تعجب اولین فردی که به طرف هر دو رفت، معلم آنها دل بود. او به جلو حرکت کرد و آن دو را در آغوش گرفت.

“درحالی اشک روی صورتش سرازیر بود گفت: “خیلی خوشحالم که هر­دو­تون سالمید.”

کوئین و ووردن فکر کردند که حس شیرینی است و متوجه نشده بودند که معلم اینقدر به آنها اهمیت می­دهد.

اما حقیقت این بود که دل به هیچ یک از آنها اهمیتی نمی­داد. اشک‌های او از شادی این بودند که دیگر مجبور نیستند در این مکان ترسناک بمانند. او احساس می­کرد هر چه بیشتر در این مکان بماند، احتمال مرگش بیشتر می­شود، به ویژه پس از دیدن جسد ایان بر روی زمین.

هیلی به سراغ آن دو نفر رفت و یک بررسی کلی انجام داد تا ببیند حال آنها خوب است یا نه. “ظاهرت کمی متفاوت از دفعه قبلی که دیدمت نیست؟” هیلی گفت.

کوئین پرسید: “منو یادتونه؟”

“البته که یادمه، یادم میاد اون موقع اون دختر رو به دفترم اوردی.”

بسیاری از افراد بعد از دیدار اول با او حتی به یاد نمی­آورند که کوئین چه شکلی بوده است. به همین دلیل است که سایر معلمان هنگام دیدن وی هیچ واکنشی نشان نمی­داند، برای همین او کاملاً شگفت زده شد.

“درحالی که لبخند می­زد گفت: “پسرهای همسن تو به سرعت رشد می­کنن، در حال حاضر مثل یه مرد شدی.”

نمی­دانست چرا، اما وقتی داشت کوئین را لمس می­کرد، عضلات برآمده او را احساس می­کرد. بدن او از نظر سن مناسب بود و احساس خاصی کمی بر او حاکم بود.

“به نظر میرسه اثر افسون کار می­کنه.” سیستم گفت: “شرم آور است که تمام آمار خود را ذخیره نکرده­اید و تمام امتیازات خود را در این زمینه قرار داده­اید، او باید همین حالا و همین الان به شما اعتراف کند.”

در ابتدا، کوئین فکر می­کرد سیستم شوخی می­کند اما با نگاه به چهره هایلی، در مقایسه با ووردن، واقعاً کمی بیشتر طول می­کشد تا او را بررسی کند. ناگهان او به خودش آمده و دستانش را از روی کوئین برداشت.

بعد از اینکه همه موارد حیاتی آنها خوب بود، به هر دو قرص غذا دادند. ووردن بلافاصله قرص را مصرف کرد و کوئین هم همینطور.

با وجود اینکه کوئین احساس سیری میکرد، تصمیم گرفت که همچنان قرص را بدون در نظر گرفتن مصرف کند.

با این حال، هنگامی که قرص به دهان کوئین وارد شد و در گلویش فرو رفت، شروع به سرفه‌های وحشیانه کرد، انگار که قرص او را خفه می کرد.

“داره خفه میشه؟” دل پرسید.

“شک دارم، اندازه قرص به اندازه یه نخوده و تقریباً بلافاصله حل میشه.”

کوئین به سرفه کردن درحالی که دستانش روی زانوانش بود ادامه داد تا جایی که همه چیز را بالا آورد

فی که کنار او ایستاده بود، چهره ای نگران کننده داشت. “هیلی سریع بررسیش کن، تو استفراغش خون هست.”

قبلی
بعد
اطلاعات محصول

نظرات فصل " قسمت 96 "

بحث و گفتگو

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

مشابه

The Beginning After The End-noveleto
The Beginning After The End
14 مرداد 1401
Mushoku Tensei-noveleto
Mushoku Tensei
15 اردیبهشت 1401
Omniscient Reader’s Viewpoint-noveleto
Omniscient Reader’s Viewpoint
14 اردیبهشت 1401
ابرسیستم اخرالزمانی
apocalystic super system
8 تیر 1401
برچسب ها:
my vampire system, novel my vampire system, سیستم خوناشامی من, ناول سیستم خوناشامی من
  • اکشن (15)
  • ایسکای (2)
  • بازی (0)
  • تراژدی (3)
  • ترسناک (2)
  • تناسخ (2)
  • جادوگری (1)
  • جنگی (0)
  • حارم (2)
  • خوناشام (2)
  • دبیرستان (0)
  • سفر در زمان (0)
  • سنسن (3)
  • سیستم (2)
  • شونن (1)
  • ضعیف به قوی (4)
  • عاشقانه (3)
  • علمی تخیلی (3)
  • فانتزی (8)
  • کمدی (1)
  • ماجراجویی (12)
  • ماوراء طبیعی (3)
  • مدرسه (0)
  • معمایی (3)
  • هری پاتر (0)
  • هنر های رزمی (1)
  • ویدیو گیم (2)

نماد اعتماد

logo-samandehi

تمامی حقوق برای ناولتو محفوظ میباشد

ورود

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

ثبت نام

برای این سایت ثبت نام کنید

وارد شدن | رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید. پیوندی برای ایجاد گذرواژه جدید از طریق ایمیل دریافت خواهید کرد.

← Back to ناولتو

قسمت پولی

ابتدا باید وارد شوید