ناولتو
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

my vampire system - قسمت 94

  1. خانه
  2. my vampire system
  3. قسمت 94 - چه کسی قوی‌تر است؟
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

سیستم خون‌آشامی من

قسمت 94

چه کسی قوی‌تر است؟

 

هنگام ورود به پورتال، تا زمانی که یکی در طرف دیگر وجود داشته باشد، شما را به شعاع یک مایل دیگری می­رساند. تا زمانی که در انتهای دیگر پورتالی راه اندازی شده باشد. دلیل اینکه گروه دست در دست هم داشتند این بود که اطمینان حاصل شود همه آنها به یک مکان تلپورت خواهند شد.

برخلاف وقتی که کوئین و ووردن یکی­یکی وارد پورتال شده و تلپورت شدند و به مکان­های مختلفی منتقل شدند.

پشت دِل کوله پشتی‌ای نسبتاً بزرگ قرار داشت که بسیار سنگین به نظر می­رسید. همانطور که همراه گروه راه می­رفت، رد پاهایش روی زمین مانده و کمرش قوس گرفت بود.

“چرا باید این­چیزا رو با خودم بیارم!” دل شکایت کرد.

“در حال حاضر تو بین ما چهار نفر ضعیف‌تری،مگه نه؟” فی پاسخ داد: “پس اگه میخوای ازت محافظت کنیم، بهتره که تلپورت قابل حمل رو همراهت داشته باشی.”

سپس دل به هایلی که در کنارش بود نگاه کرد و حتی مجبور شد اعتراف کند که او برای پزشک بودن بسیار ترسناک به نظر می­رسید. او در یک مجموعه کامل از وسایل جانوری بزرگ بود. قسمت زره روی سینه با ظاهری ترسناک که صورتی روی آن داشت و سنبله­هایی از پد شانه‌اش بیرون زده بود داشت. پشتش نیز شمشیر بزرگی تقریباً به اندازه خودش حمل می­کرد.

او تقریباً شبیه یک مسافر حرفه­ای بود که مدام در این نوع مکان­ها به شکار می­رود.

دِل فکر کرد “آدمای پولدار، وقتی بابات ژنرال ارتش باشه همچین چیزی میشه دیگه.”

“باشه، می­فهمم، اما چه نیازی به تلپورت قابل حمل داریم؟” دل پرسید.

“این بک‌آپه.” لئو گفت: “اطرافتو و این پناهگاه‌‌ها رو ببین. اساساً اندازه یه شهر بوده، فکر نمی­کنی آدمایی مثل ما ازش محافظت می­کردن؟ ممکنه با یه جونور قوی روبرو و مجبور به خروج اضطراری شیم، یا حتی ممکنه جونوری درگاه فعلی رو مسدود کنه. همیشه بهتره اول امنیت خودمون رو تامین کنیم.”

“باشه با همه این گفته­ها و کارها، اول بیایید به مرکز آموزشی بریم. جایی که پورتال آخرین بار اونجا قرار­ داشته و امن بودنش رو بررسی کنیم. لئو  جلوی ما راه میره. نمیخوام زیاد تو این سیاره بمونیم و نمیخوام بفهمم چی این پناهگاه رو نابود کرده.

لئو جلو رفت و با استفاده از توانایی‌اش، گروه توانست از مشکلات جلوگیری کند. به نوعی، گرچه کور بود، اما بینایی او بهتر از دیگران بود. توانایی‌اش به او اجازه میداد هاله­ای در اطراف اشیاء را در رنگ های مختلف ببیند.

هاله­ی حیوانات همیشه قرمز بود، در حالی که هاله­ی انسانها زرد بود. همچنین توانایی­اش به او اجازه می­داد تا هاله را از طریق اکثر اجسام مانند دیوارهای ساختمان و غیره ببیند. به همین دلیل توانایی لیو  به آنها اجازه میداد تا از برخورد با جانوران جلوگیری کنند.

با این حال، اگر گروه فقط چند راتاکلاو  را می­دیدند که می­توانستند با آنها برخورد کنند، به جای اینکه مسیر طولانی را طی کنند. لئو و فی و سریع با آنها برخورد می­کردند. هر دوی آنها شمشیرزن بودند.

در حالی که فی از شمشیر بلند خود استفاده می­کرد، لئو تیغه کاتانایش را بکار می­برد. آنها حتی به موش­ها فرصت حمله نمی­دادند.

همان­طور که به راه رفتن خود ادامه می­دادند، پس دیدن نحوه مبارزه این دو با موش‌ها سوالی در ذهن هیلی ایجاد شد.

“همیشه دوست داشتم بدونم که کدوم‌تون قوی‌تره؟”

ان دو نفر ناگهان یخ زدند، و دِل به هیلی نگاه کرد که انگار که هیچ پرسش شخصی‌ای نپرسیده است.

“هی، نمیتونی همچین چیزی رو بپرسی؟!!!” دل زمزمه کرد.

البته او هم دراین باره کنجکاو بود،همه بودند. این نوع سوالات دائما مطرح می­شد. فی و لئو هر دو در یک رتبه بودند. دو نفر از 8 گروهبان در مدرسه. همیشه بین معلمان و سربازان دیگر بحث اینکه کدام یک قوی‌تر است مطرح می­شد.

این امر به طور منظم در مورد سه ژنرال نیز اتفاق می­افتاد.

فی گفت: “اشکالی نداره.” ” بذار راحت بهت جواب بدم. لئوئه. نمیدنم شما دوتا می­دونین یا نه اما بعد از جنگ اول عملا مجبور شدیم بهش التماس کنیم که بهمون ملحق شه. تو اون زمان، اون فقط یه سرباز خصوصی بود، اما دستاوردهای زیادی داشت؛ باورنکردنی بودن. موقع پیوستن به ارتش یه شرط داشت. دوست دارم معلم بشم. ”

لئو بعد از آن چیزی نگفت، در واقع، او در وهله اول زیاد صحبت نمی­کرد، اما دل هنوز در شگفت بود که چگونه این امکان وجود دارد. توانایی لئو مطمئناً مفید بود، و ممکن است یک توانایی سطح بالا باشد. اما این فقط به این دلیل بود که برای استفاده از آن مقدار زیادی MC لازم بود.

نه به این دلیل که قدرتمند بود. در حالی که فی توانایی سرعتی فوق‌العاده بالایی داشت. اگر هر دوی آنها با هم مبارزه می­کردند، او به هیچ وجه نمی­توانست فرد بازنده باشد.

در نهایت، دل فکر کرد که فی باید این را بگوید تا به بزرگترش احترام گذاشته باشد. به هر حال فی هنوز جوان و در اواخر بیست سالگی‌اش بود.

سرانجام، گروه درست بیرون از مرکز آموزشی رسیدند.

فی گفت: ” اول باید مطمئن شیم که پورتال ایمنه و بعد از اون به دنبال بچه‌ها بیرون بریم.”

“ورودی به نظر روشن میرسه.” لئو گفت.

به جلو حرکت کردند و سرانجام راتاکلاو  مرده‌ای را درست بیرون ورودی دیدند. نه تنها این، ورودی محل نیز کاملاً منهدم شده بود. خم شده و به هم ریخته بود اما هنوز هم در را می پوشاند.

فی به دستگاه دسترسی رفت و کد را امتحان کرد، صدا قطع شد، که نشان دهنده باز شدن قفل بود، اما درها تکان نخوردند. آنها بیش از حد آسیب دیده بودند.

“اینجا چه اتفاقی افتاده؟” هیلی پرسید: “فکر می­کنی بچه­ها بودن؟”

دل اضافه کرد: “فکر می­کنم منظورت یه بچه بوده.” “فقط یکی از اونا توانایی داره، یادته که؟”

فی گفت:” آه، ووردن اصیل، تواناییش تو کپی کردن دیگرانه. اگرچه واقعاً نمیدونیم که چطوری کار میکنه، اما این کاملا ممکنه. اگر توانایی قویی رو کپی کرده باشه، میفهمم که تونسته این موش‌ها رو بکشه.”

“خب اگه ووردن رو پیدا کنیم می­تونیم به خونه بریم، درسته؟” دل پرسید.

“پیشنهاد می­کنی دنبال اون یکی نریم؟” لئو پرسید.

ماموریت ما فقط برای پیدا کردن ووردنه، اون یکی اضافی درنظر گرفته میشه، حاضری جونتو برای یه دانش­آموز ناشناس به خطر بندازی؟!!!”

“وقتی به آن جنگ ملحق شدم، فکر می­کنی چه کار می­کردم؟” لئو پرسید: “به خاطر همه جونمو به خطر انداختم. به خاطر آینده نسل بشر و می­دونی چیه،اون نسل این بچه­هان.”

“شما دونفر کافیه دیگه” فی به صدا در آمد. “از نظر فنی دل درست میگه، اما میبینم که تو علاقه زیادی به این موضوع داری. ما با استفاده از توانایی تو منطقه اطراف رو بررسی می­کنیم. اگه چیزی پیدا نکردیم، از اینجا میریم. عادلانه است نه؟”

لئو حرف زیادی نزده و به سمت در حرکت کرد، تیغه کاتانا را بیرون کشید و خودش را آماده کرد.

“در از گلاتریوم ساخته نشده، یکی از سخت ترین مصالحی که می شناسیم. برای همینه که که این مرکز آموزشی در وهله اول آسیبی ندیده.” دل درحالی که از تلاش احمقانه­ای که لئو در حال انجامش بود درحال خندیدن بود این حرف را زد.

“فرض می­کنم می­خواستی بدونی چرا لئو از من قوی تره؟” فی پرسید.

لئو با یک چرخش در را کوبید. هیچ صدایی به گوش نمی رسید و به نظر می رسید که حتی به آن دست هم نزده است. سپس چند ثانيه كف عمودي در در ديده شد و نيمه بالايي به عقب بر روي زمين افتاد.

فی گفت: “برای همین.”

قبلی
بعد
اطلاعات محصول

نظرات فصل " قسمت 94 "

بحث و گفتگو

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

مشابه

sword art online-noveleto
sword art online
7 اردیبهشت 1401
Supreme Magus-noveleto
Supreme Magus
8 اردیبهشت 1401
Estio
Estio
3 تیر 1401
Mushoku Tensei-noveleto
Mushoku Tensei
15 اردیبهشت 1401
برچسب ها:
my vampire system, novel my vampire system, سیستم خوناشامی من, ناول سیستم خوناشامی من
  • اکشن (15)
  • ایسکای (2)
  • بازی (0)
  • تراژدی (3)
  • ترسناک (2)
  • تناسخ (2)
  • جادوگری (1)
  • جنگی (0)
  • حارم (2)
  • خوناشام (2)
  • دبیرستان (0)
  • سفر در زمان (0)
  • سنسن (3)
  • سیستم (2)
  • شونن (1)
  • ضعیف به قوی (4)
  • عاشقانه (3)
  • علمی تخیلی (3)
  • فانتزی (8)
  • کمدی (1)
  • ماجراجویی (12)
  • ماوراء طبیعی (3)
  • مدرسه (0)
  • معمایی (3)
  • هری پاتر (0)
  • هنر های رزمی (1)
  • ویدیو گیم (2)

نماد اعتماد

logo-samandehi

تمامی حقوق برای ناولتو محفوظ میباشد

ورود

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

ثبت نام

برای این سایت ثبت نام کنید

وارد شدن | رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید. پیوندی برای ایجاد گذرواژه جدید از طریق ایمیل دریافت خواهید کرد.

← Back to ناولتو

قسمت پولی

ابتدا باید وارد شوید