ناولتو
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

my vampire system - قسمت 86

  1. خانه
  2. my vampire system
  3. قسمت 86 - تکامل تکمیل شد
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

سیستم خوناشامی من

قسمت 86

تکامل تکمیل شد

 

اتاق شبیه به سلول­ زندان به نظر می‌رسید. در داخل نیمه بالای بدن لن روی زمین بود، خون هنوز از نیمه پایینی‌‌اش جاری بود و روده‌اش بیرون ریخته بود. اگر ووردن هرگز قبل از این چنین صحنه­ای را ندیده بود، باعث میشد که یک فرد عادی همه جا بالا بیاورد.

سپس وقتی سرش را بلند کرد، کوئین را دید که از درد روی زمین زانو زده بود. همانطور که او فکر می­کرد، موجودی که قبلاً به او حمله کرده بود، او بوده­است. اگرچه او دیگر شباهتی به آن جانور نداشت، اما از ظاهرش مشخص بود، لباس آسیب دیده، جسد مرده روی زمین.

“هی کوین، حالت خوبه، مشکلی پیش اومده، به چیزی نیاز داری؟” وردن پرسید.

“دور شو!” کوئین در حالی که درد در تمام بدنش ادامه داشت ناله کرد.

“شاید بتونم کمکت کنم؟”

“گفتم برو!” صدای کوئین عمیق و تاریک به نظر میرسید و وقتی سرش را بالا گرفت، ووردن دید که چشمانش در حال قرمز­ شدن است.

راتن گفت: “هی ووردن، فکر کنم بهتره به حرف این بچه گوش بدی، ممکنه دوباره به اون­چیزه تبدیل شه.”

 

 

اما دیگر دیر شده بود، ووردن یک قدم بیش از حد برداشته بود و اکنون در فاصله قابل توجهی قرار داشت. کوئین دستش را به طرف ووردن دراز کرد. با این حال، او توانست صندلی فلزی خود را به موقع بلند کند و مانع حمله شود اما این کار زیادی انجام نداد.

صندلی فلزی بلافاصله توسط دستان کوئین تکه­تکه  شد و حمله توانست سینه­ووردن را شکاف دهد و او را به عقب پرت کند.

“خون!” کوئین فریاد زد: “به من خون بده!” بوی سینه ووردن بسیار شیرین بود.

“چی بهت گفتم، اون صندلی بی­فایده بود!” راتن شکایت کرد: “سریع در رو ببند.”

ووردن دیگر تردید نکرد و با استفاده از توانایی های خود، در شکسته را عقب کشید و با استفاده از تمام قدرتش به سرعت آن را مهر­و­موم کرد.

کوئین دیگر به دنبال ووردن نبود بلکه بر زمین زانو زده و از درد گریه می­کرد. ووردن در آنجا مانده و دستانش را بالا نگه داشته بود و می ترسید که هر چه در داخل بود یا هر اتفاقی برای کوئین می­افتاد دوباره بیرون بیاید و به او حمله کند.

فریادها به مدت پانزده دقیقه ادامه داشت تا اینکه سرانجام آرام شده و متوقف شد.

“کوئین؟” ووردن به آرامی صدا کرد و امیدوار بود او را وحشتزده نکند. “همه چیز خوبه؟”

کوین پاسخ داد: “آره. فقط چند لحظه بهم فرصت بده، وقتی مشکلی نبود بهت خبر میدم.”

درد بالاخره متوقف شد و کوئین واقعاً به چند دقیقه زمان نیاز داشت تا همه چیز را درک کند. زیرا سیستم اطلاعات بسیار جدیدی­ را در یک لحظه برایش می‌فرستاد.

[تبریک می گوییم تکامل موفقیت­آمیز بود، شما اکنون یک خون­آشام هستید!]

[سطح 10]

[نژاد: خون­آشام]

[امتیاز تجربه: 100/0]

[سلامتی: 60/60]

[قدرت: 15]

[چابکی: 15]

[استقامت: 15]

[طلسم: 5]

[پاداش خانواده خون: 0]

فقط با نگاه­کردن به صفحه وضعیتش، متوجه تغییر خیلی چیزها شد. کوئین هنوز امتیاز اضافی خود را اعلام نکرده بود اما به نظر میرسید دو گزینه دیگر به صفحه آمارش اضافه شده است. اولین مورد مربوط به گزینه طلسم و دومی پاداش خانواده خون است. اگرچه بدون هیچ توضیحی کوئین از کارهای این دو گزینه بی‌خبر و بی‌اطلاع بود.

اما آنچه او فهمیده بود این بود که اکنون از یک نیمه خون­اشام به یک خون­اشام کامل تبدیل شده است. کوئین انتظار داشت که این تغییر با افزایش سطح خود اتفاق بیفتد، فقط امیدوار بود که این اتفاق به این زودی رخ ندهد.

چون این نگرانی وجود داشت، که حالا که او به جای نیمه خوناشام به یک خون­اشام کامل تبدیل شده بود، وقتی در معرض نور­خورشدی قرار بگیرد چه اتفاقی افتاد رخ خواهد داد؟

با این حال، پیام های بیشتری از سیستم دریافت شد.

[مهارت: آیین­خون باز شد]

[اعضا: 2/0]

[مهارت جدید: خیرگی]

[این مهارت هیچ هزینه ای ندارد و می توان از آن برای بی‌حسی حریف استفاده کرد تا آنها را بین 0.2 ثانیه تا 0.5 ثانیه متوقف کرده و هر گونه حرکتی را از آن­ها سلب کند. یرای این­کار باید تماس مستقیم چشمی با حریف داشته باشید. بسته به قدرت دشمن و نقاط جذابیت کاربر، این مهارت احتمال شکست دارد. هرچه مهارت بیشتر روی حریف استفاده شود، شانس بیشتری برای مقاومت دربرابرش وجود خواهد داشت.

دو مهارت جدید باز شده بود، اگرچه هیچ توضیحی برای مهارت اول وجود نداشت که همین کوئین را گیج کرده بود. با این حال، در حال حاضر او می­دانست که حالت­طلسم جایی به کار خواهد آمد.

اما پیام ها به همین جا ختم نشد.

[قفل فروشگاه باز شده است]

[آموزش­های جدید باز شده است]

[سطح سیستم 2 اکنون فعال می شود]

درست در همان زمان، صفحه­ای در مقابل کوئین ظاهر شد و بار دیگر آن­مرد بلوند خوش­تیپ را که آخرین­بار دیده­بود دید، مردی که ضربه چکش و قدم سریع را به او آموخته­بود.

“تبریک میگم!” مرد گفت. ” الان به طور رسمی عضو خانواده شدی. فکر میکردم شاید یه انسان ساده نتونه تا اینجا پیش بیاد اما به نظر میرسه آزمایش کوچیک من موفقیت­آمیز بوده. الان که سیستم به سطح 2 ارتقا پیدا کرده، یکی از دوستای خوبم یه­سیستم هوش­مصنوعی رو با صدای من نصب کرده. شگفت­انگیزه! الان دیگه هیچ وقت احساس تنهایی نمیکنی و اگه در مورد سیستم سوالی داشتی فقط  کافیه بپرسی.”

“چی!” کوئین فکر کرد: “چرا سیستم از اولش اینطور نبود؟”

“الان احتمالاً فکر میکنی که چرا من از­اول اینطوری سیستم رو طراحی نکرده بودم، حقیقت اینه که باید میتونستی خودت به تکیه به خودت به اینجایی که الان هستی برسی. از اشتباهاتت تو طول راه درس بگیری، و اینطوری قوی­تر بشی. ”

به دلایلی، کوئین احساس می­کرد اگر در زندگی­واقعی با این­مرد ملاقات کند، به او مشت خواهد زد.

“قبل از اینکه از اینجا برم، با اینکه سیستم هوش­مصنوعی بهت کمک می کنه که تا به سوالاتت درباره سیستم جواب بده، اما نمیتونه فراتر از این عمل کنه، برای همین آخرین کلمات ثبت­شده من اینجا اومده. متاسفم اما الان که تو یه خون­اشام شدی، بقیه  به دنبالت میان. اونا قبلاً توی جامعه قاطی شدن، برای همین تقریباً غیرممکنه که بگیم کی کیه و کی کی نیست. اگه میخوای مثل من زندگی آزادی داشته باشی، پس قوی­تر شو، نیروهایی برای خودت درست کن ومقابله به مثل کن. موفق باشی دوست من. ”

با این، پیام ضبط­­شده به پایان رسید و صفحه ناپدید شد. کوئین سوالات زیادی داشت که می خواست از آن­مرد بپرسد اما می­دانست که این کار غیرممکن است.

با ارتقاء سیستم جدید و باز شدن قفل مغازه، می خواست همه چیزهای جدید را بررسی کند، اما وقتی به جنازه مقابل خود نگاه کرد به واقعیت بازگشت.

“واقعاً دیگه آدم نیستم، واقعا؟”

کوئین می­خواست قوی­تر شود تا از خود و دیگران در برابر سوء استفاده از افراد سطح بالا محافظت کند، اما الان یه مرد رو کشته بود، اما به دلایلی، از این بابت ناراحت نبود. در واقع، احساس میکرد که این کاریه که باید برای زنده­ماندن انجام دهد.

قبل از اینکه کوئین همه چیزهای جدیدی را که سیستم به او نشان داد بود بررسی کند، یک مشکل دیگر وجود داشت که باید با آن روبرو شود و آن مشکل طرف دیگر در قرار داشت.

زمان رودررو شدن با ووردن فرا رسیده بود.

قبلی
بعد
اطلاعات محصول

نظرات فصل " قسمت 86 "

بحث و گفتگو

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

مشابه

reincarnation of the strongest sword god-noveleto
reincarnation of the strongest sword god
10 اردیبهشت 1401
photo_2022-06-24_13-54-08
Duke Pendragon
3 تیر 1401
Solo leveling-noveleto
solo leveling
9 اردیبهشت 1401
The Beginning After The End-noveleto
The Beginning After The End
8 اردیبهشت 1401
برچسب ها:
my vampire system, novel my vampire system, سیستم خوناشامی من, ناول سیستم خوناشامی من
  • اکشن (15)
  • ایسکای (2)
  • بازی (0)
  • تراژدی (3)
  • ترسناک (2)
  • تناسخ (2)
  • جادوگری (1)
  • جنگی (0)
  • حارم (2)
  • خوناشام (2)
  • دبیرستان (0)
  • سفر در زمان (0)
  • سنسن (3)
  • سیستم (2)
  • شونن (1)
  • ضعیف به قوی (4)
  • عاشقانه (3)
  • علمی تخیلی (3)
  • فانتزی (8)
  • کمدی (1)
  • ماجراجویی (12)
  • ماوراء طبیعی (3)
  • مدرسه (0)
  • معمایی (3)
  • هری پاتر (0)
  • هنر های رزمی (1)
  • ویدیو گیم (2)

نماد اعتماد

logo-samandehi

تمامی حقوق برای ناولتو محفوظ میباشد

ورود

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

ثبت نام

برای این سایت ثبت نام کنید

وارد شدن | رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید. پیوندی برای ایجاد گذرواژه جدید از طریق ایمیل دریافت خواهید کرد.

← Back to ناولتو

قسمت پولی

ابتدا باید وارد شوید