ناولتو
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
  • خانه
  • بلاگ
  • آرشیو
ورود ثبت نام
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

my vampire system - قسمت 58

  1. خانه
  2. my vampire system
  3. قسمت 58 - افسانه‌های خوناشام
قبلی
بعد
اطلاعات محصول

سیستم خوناشامی من

قسمت 58

افسانه‌های خوناشام

 

پس از اتمام تست آیتم ها، لایلا مشتاقانه سعی کرد چند مورد دیگر را که همراه خود آورده بود امتحان کند.

کوین در حالی که یک حبه سیر را برمی‌داشت، گفت: »واقعاً باید نگران همچین چیزی باشم؟»

»نه واقعا، صادقانه بگم، فقط می‌خواستم همه چیز رو امتحان کنم، سیر همیشه به عنوان یه ماده دور کننده عمل می‌کنه و این واقعیت که اون رو اینطوری نگه‍داشتی، نشون میده که قرار نیست بهت صدمه‌ای بزنه.»

در حالی که کوین به تکه سیر نگاه می‌کرد، تصمیم گرفت برای اطمینان از مهارت بازرسی استفاده کند. اگر چیزی به او آسیب می‌رساند، مطمئن بود كه سیستم می‌تواند اطلاعات اساسی مانند این را به او بگوید.

»بازرسی«

خبر خوب این بود که سیستم به او اطلاع داده بود که سیر سمی نیست، که به این معنی بود که می‌تواند با سایر آیتم‌ها نیز همین کار را انجام دهد. خبر بد این بود که او هنوز هم مجبور بود سیر را بخورد تا لایلا مشکوک نشود.

سیر را قبل از خوردن با دستکشش به یک حبه کوچیک‌تر تبدیل کرد. طعم و مزه آن فوق العاده قوی بود، به نظر می‌رسید که دارد تفاله سگ می‌خورد. نه اینکه او می‌دانست مزه آن واقعا چطور خواهد بود اما اگر می‌خواست چیزی را تصور کند بی‌شک همین بود تسمی.

کوین بلافاصله شروع به تف کردن روی زمین کرد تا طعم دهانش عوض شود.

لایلا گفت: «حداقل خوب به نظر میای.«

کوین درواقع قبل از استفاده از مهارت بازرسی خود انتظار این نتیجه را داشت. طعم غذا از زمان تکاملش کمی تغییر کرده. غذای شیرین مانند بستنی و کیک اکنون کاملا بی‌مزه اند، در مورد میوه هم همینطور بود.

تنها چیزی که هنوز برایش طعم خوبی داشت گوشت بود. اگرچه به نظر می‌رسید که طعم همه چیز کمی شورتر از گذشته است، اما در مورد گیاهان هم همینطور بود. اگرچه یک چیز برای او به شدت تغییر کرد و آن خون بود، خوشمزه‌تر از هرچیزی که قبلا مزه کرده بود، بود و مزه‌ای مانند کارامل شیرین داشت.

فقط با فکر کردن به آن، کوین باز هم مزه کردن آن را می‌خواست، اما هنوز توانایی کنترل کردن خود را داشت. این حس درست مثل وقتی بود که کسی به شکلات فکر می‌کرد، که باعث میشد ناگهان شکلات بخواهند اما به آن نیازی ندارند.

قبل از لمس آیتم‌های دیگر، کوین مطمئن شد که قبل از استفاده از هر کدام از آن آیتم‌ها از مهارت بازرسی استفاده می کند. ابتدا صلیب فلزی بود.

سیستم گفت: «نمادی مذهبی‌ای هیچ که تاثیری ندارد»

بعد زنجیر.

»یک زنجیر نقره‌ای که از 92 درصد نقره تشکیل شده و استفاده از این آیتم می‌تونه به عنوان مد درنظر گرفته شه.»

با هردو آیتم که هیچ هشداری نداشتند. کوین بدون نگرانی اقدام به برداشتن هر دو کرد. اخیراً هرچه بیشتر به سیستم اعتماد پیدا می‌کرد، از اعتماد به نفس بیشتری هم برخوردار میشد.

»خب پس داستان پشت این دو تا چیه؟»

کوین پرسید: «یه جورایی صلیب رو درک می‌کنم اما در مورد نقره چی، اونا فقط برای گرگینه‌ها هستن؟«

ناگهان چشم های لایلا برق می زند.

»خوشحالم که سوال کردی، افسانه‎های خوناشامی خیلی قدیمی‌تر از اون چیزین که فکر می‌کنی حتی تو افسانه‌های یونانی هم داستانایی درباره خوناشام‌ها دارن. گفته شده اولین خوناشام توسط خدای آپولو لعنت شده، که به وسیله نور خورشید بسوزه، بعد وقتی که اون سعی کرد کمان آرتمیس رو لمس کنه، اون بیشتر انسان رو نفرین کرد تا به وسیله نقره تحت تأثیر قرار بگیره.» لایلا توضیح داد؛ «البته دلایل دیگه‌ای هم هست، اما این یکی از دلایل قدیمی اونه. بعد با صلیب، خوناشام‌ها همیشه به عنوان بنده‌های شیطان دیده شدن، موجودی که برای زندگی و البته خدا در چشم خیلی از افراد، مبارز شر و صلیب نمادی از خدا است.«

سپس لایلا هر دو آیتم را از کوین گرفت و دوباره در کیف خود قرار داد.

لایلا در حالی که از این تجربه کمی ناامید بود، گفت: «اما الان با دیدن تو، به وضوح می‌بینم که همه اینا یه مشت آشغالن. تنها ضعف خوناشام که تو تا الان داری به نظر نور خورشیده، هرچند باید اعتراف کنم که این یه نقطه ضعف خیلی بزرگیه، حس نمی‌کنی که پیرتر نمیشی؟«

کویین با گیجی گفت: «چی؟»

«از کجا فهمیدی، فقط چند روزه که ازش گذشته. ​​منظورم اینه که حس نمی‌کنم پیرتر شده باشم و اینو می‌تونم درباره بقیه زندگیم هم بگم، تو یه جورایی بدون اینکه خودت متوجه شی پیرتر شدی«

ناگهان فکری ترسناک به ذهن کوئین خطور کرد، اگر اینکه او دیگر پیر نمیشد درست باشد، به این معنیه که ظاهر او همانند چیزی که الان هست باقی خواهد ماند؟ آیا قرار است تا آخر عمرش مانند یک پسر نوجوان به نظر برسد؟

با پایان آزمایش، وقت آن رسیده بود که هر دو نفر دوباره به اتاق‌های خود در خوابگاه برگردند. کوین تصمیم گرفت دوباره به اتاق‌های خوابگاه برگردد و ببیند که آیا ووردن و پیتر می‌خواهند برای بقیه شب بیرون بیایند و کاری انجام دهند یا نه.

اما وقتی وارد اتاق شد، باز هم نه ووردن و نه پیتر آنجا نبودند. کوین خیلی نگران نبود، به نظر می‌رسید که او اخیراً با سال دومی‌ها به مشکل خورده است، اما در حال حاضر آنها پس از این حادثه کاملاً خوب بودند.

این پیتر بود که کوین بیشتر از هرچیزی نگرانش بود. نمی‌توانست جلوی این احساس لرزان را که دوستان جدید پیتر در واقع دوست او نیستند را بگیرد.

با این حال کوین تصمیم گرفت شب را بخوابد و تا روز بعد صبر کند.

 

 

 

****

وقتی از خواب بیدار شد، از دیدن اینکه دو نفر دیگر نیمه شب موفق شدند به اتاق‌های خود برگردند خوشحال شد. زمانی بود که سه نفرشان تصمیم گرفتند که با هم و همزمان به غذاخوری سر بزنند، هر سه به طور عادی غذا ‌خورده و درباره آنچه دیروز انجام داده بودند گپ زده بودند.

وقتي هر سه غذای خود را تمام كردند، وقت آن فرا رسیده بود كه با هم به كلاس هاي خود بروند. صبح روز دوشنبه آنها می‌بایست با معلم خود دِل در كلاس صبح شرکت می‌كردند كه این درس می‌توانست یک درس مبتنی بر تئوری باشد، یا تاریخچه نسل بشر یا حتی به چیزی که ممکن است در آینده اتفاق بیافتد رجوع کند .

هر سه نفر طبق معمول ته کلاس نشستند، در حالی که لایلا در جلو با ارین در کنارش نشسته بود. دانش‌آموزان با صبر و حوصله منتظر آمدن دل شدند.

«خیلی خوب بچه‌ها یه اعلامیه مهم دارم که باید بهتون بدم، مقدمات اولین سفر شما تو پورتال انجام شده. حالا وقت اون رسیده که شما بچه‌ها برین و یه کم این دنیا رو کشف کنین.»

قبلی
بعد
اطلاعات محصول

نظرات فصل " قسمت 58 "

بحث و گفتگو

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

مشابه

Omniscient Reader’s Viewpoint-noveleto
Omniscient Reader’s Viewpoint
14 اردیبهشت 1401
Mushoku Tensei-noveleto
Mushoku Tensei
15 اردیبهشت 1401
zero and hero-noveleto
zero and hero
15 اردیبهشت 1401
Estio
Estio
3 تیر 1401
برچسب ها:
my vampire system, novel my vampire system, سیستم خوناشامی من, ناول سیستم خوناشامی من
  • اکشن (15)
  • ایسکای (2)
  • بازی (0)
  • تراژدی (3)
  • ترسناک (2)
  • تناسخ (2)
  • جادوگری (1)
  • جنگی (0)
  • حارم (2)
  • خوناشام (2)
  • دبیرستان (0)
  • سفر در زمان (0)
  • سنسن (3)
  • سیستم (2)
  • شونن (1)
  • ضعیف به قوی (4)
  • عاشقانه (3)
  • علمی تخیلی (3)
  • فانتزی (8)
  • کمدی (1)
  • ماجراجویی (12)
  • ماوراء طبیعی (3)
  • مدرسه (0)
  • معمایی (3)
  • هری پاتر (0)
  • هنر های رزمی (1)
  • ویدیو گیم (2)

نماد اعتماد

logo-samandehi

تمامی حقوق برای ناولتو محفوظ میباشد

ورود

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

ثبت نام

برای این سایت ثبت نام کنید

وارد شدن | رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید. پیوندی برای ایجاد گذرواژه جدید از طریق ایمیل دریافت خواهید کرد.

← Back to ناولتو

قسمت پولی

ابتدا باید وارد شوید