my vampire system - قسمت 05

  1. خانه
  2. my vampire system
  3. قسمت 05 - بدون توانایی
قبلی
بعد

چپتر 5

بدون توانایی

 

هنگامی که پنج دانش‌آموز نام خود را شنیدند، هر یک از آن‌ها در حالی که جلوی گریف ایستاده بودند شروع به جلو رفتن کردند.

 

به‌غیر کوین و ووردن، پسر دیگری به نام پیتر بود. پیتر در آن‌جا بیش‌تر از هر کسی عصبی به نظر می‌رسید، او دائماً به اطراف خود نگاه می‌کرد و  دست‌پاچه بود. بدن او کاملاً کوچک بود اما مناسب او بود، چون قد بلندی نداشت.

 

سپس دو دختر به نام‌های لایلا و اِرین بودند. لایلا موهای قهوه‌ای کوتاه و اندامی بلند داشت. او یک کمان را حمل می‌کرد ولی این کوین را متعجب کرد چون این روزها بیش‌تر مردم سلاح نداشتند به‌غیر از یک گروه خاص به نام اصیل.

 

آن‌ها گروهی از افراد بودند که ترجیح می‌دادند هیچ توانایی نداشته باشند ولی به جای آن از سلاح استفاده می‌کردند اما هنوز بسیار نادر بودند و کوین در زندگی خود هرگز چنین کسی را ملاقات نکرده بود، فقط داستان‌هایی در مورد آن‌ها شنیده بود.

 

سرانجام، نوبت ارین بود. ارین دختری بود که کراش همه‌ی پسرا بود. بدن او عالی بود، نه خیلی بزرگ، نه خیلی کوچک و موهای بلوند و بلندی داشت. تنها مشکل حالت چهره‌ی او بود. حتی هنگام قدم زدن در میان جمعیت مردم، حتی یک بار هم چهره‌اش تغییر نکرد و سفت و بی‌حالت مانده بود.

 

هنگامی که کوین از کنار همه می‌گذشت، متوجه شد که او هیچ‌کس را نمی‌شناسد و به نظر می‌رسید که دیگران هم همین‌طور باشند. کوین فقط می‌توانست فرض کند که این کار از روی عمد انجام شده. هیچ‌کس نمی‌دانست با چه کسی دوست شود یا به دنبال چه کسی باشد زیرا در حال حاضر سطح قدرت همه 1 است.

 

گروه پشت سر گروه دیگری به منطقه‌ی امتحان می‌رفت و وقتی گروه ایستاد، به ترتیب بقیه هم ایستادند.

 

به محض این‌که همه متوقف شدند، ووردن شروع به سلام و احوالپرسی و دست دادن با بقیه کرد. ووردن خیلی با ادب بود و همه به او جواب می‌دادند به‌جز ارین.

 

وقتی ووردن دستش را به سمت ارین دراز کرد، ارین سرش را چرخاند و تظاهر کرد هیچ اتفاقی نیفتاده است.

 

«بیخیال لازم نیست که انقدر سرد باشی.» سپس ووردن دستش را روی شانه‌ی ارین گذاشت.

 

این یک اشتباه بزرگ بود. در یک لحظه، ارین مچ دست ووردن را گرفت و دست آن رو پیچاند. سپس دست او به آرامی شروع به یخ زدن کرد و پوشیده از یخ شد.

 

همه متوقف شدند تا به غوغایی که جلویشان رخ می‌داد نگاه کنند.

 

«وای، او توانایی‌های یخی داره؟»

 

«این خیلی نادر نیست؟»

 

«من می‌ذاشتم اون هر روز منو منجمد کنه.»

 

گریف متوجه این هیاهو شد و شروع به مداخله کرد.

 

«شما دو نفر تمومش کنین. اگه می‌خواین از قدرت‌هاتون استفاده کنین، بهتره برای امتحان بذارینش.»

 

ارین بلافاصله دست ووردن را رها کرد، یخ دست ووردن شروع به آب شدن کرد. ووردن سپس به صف برگشت تا کنار کوین بایستد.

 

ووردن غرولند کرد: «باورت می‌شه! نزدیک بود دستمو از دست بدم.»

 

کوین جواب داد: «نمی‌تونی همین‌طوری بری و بدون اجازه مردم رو لمس کنی.»

 

«آره می‌دونم ولی شانس آورد زمین رو با صورتش تزئین نکردم فقط به‌خاطر این‌که خوشگله.»

 

بسیاری از افرادی که نزدیک حوزه بودند، حرف ووردن را شنیده بودند و تصمیم گرفتند به‌خاطر ارین با او دشمن شوند. زیرا می‌خواستند خودشان را به ارین نشان بدهند.

 

کوین با نگاه کردن به افراد اطراف خود می‌توانست بفهمد دیگران چه فکری می‌کنند. کوین سپس امیدوار شد که دیگران تصور نکنند این دو دوست هستند بخاطر همین یک قدم از ووردن دور شد.

 

سرانجام، کوین و دیگران را به جلو فراخواندند و به آن‌ها گفتند که روی یک جعبه بایستند. این یک جعبه نبود بلکه فقط خطوط سفید رنگی روی زمین کشیده شده بود که به اندازه کافی بزرگ بود تا پنج نفر از آن‌ها را در آن جای بدهد.

 

یک مرد کلاه‌دار بیرون جعبه ایستاده بود.

 

گریف گفت: «بفرستشون.»

 

به محض این‌که گریف دستور داد، مرد کلاه‌دار هر دو دست خود را روی زمین قرار داد و جعبه شروع به روشن شدن کرد، و رنگ آن به رنگ بنفش روشن بود.

 

ووردن گفت: «جادوی حمل و نقل هوم، چه توانایی نادری.» و ناگهان کل گروه ناپدید شدند.

 

لحظه‌ی بعد آن‌ها را به یک منطقه بیرونی دیگر که شبیه یک زمین بایر خالی بود، از راه دور منتقل کردند. هیچ نشانی از حیات، درخت و هیچ‌چیز نبود. در مقابل گروه، زنی ایستاده بود که لباس نظامی مشکی پوشیده بود و در کنارش یک مرد کلاه‌دار دیگر بود.

 

شخص خاص دیگری آن‌جا نبود.

 

این زن یه تبلت در دست داشت و به نظر می‌رسید که در حال وارد کردن برخی اطلاعات است. وقتی کار را تمام کرد، نگاهی به گروه انداخت و شروع به صحبت کرد.

 

«سلام به همه. اسم من جِین‌ـه[1]، و من امروز مسئول امتحان شما خواهم بود. پس از اتمام آزمون، من اطلاعات شما رو به‌روز می‌کنم و نمره‌تون روی ساعت‌های مچی‌تون منعکس می‌شه.»

 

سپس جِین به تبلتش نگاه کرد.

 

جِین وقتی اطلاعات مدرسه‌های قبلی‌شان را بررسی می‌کرد، گفت: «حالا اول کی رو صدا بزنیم، اوه مثل این‌که چند سطح 1 سابق این‌جا داریم.»

 

«پیتر، می‌شه لطفاً بیای جلو؟»

 

پیتر کوچک عصبی بود. سپس جلو رفت و حتی بدتر از قبل به نظر می‌رسید. کوین فکر می‌کرد ظاهرش بد است اما اگر بخواهیم این دو را مقایسه کنیم، کوین وضعیتش بهتر بود. حداقل کوین قادر به ایستادن بود در حالی که پیتر هر لحظه ممکن بود بیفتد.

 

«خب پیتر لطفاً به من بگو که تواناییت چیه؟»

 

پیتر آرام گفت: «اِه، من هیچ توانایی‌ای ندارم.»

 

ناگهان کوین و دیگران فهمیدند که چرا پیتر آنقدر عصبی است. نداشتن توانایی کمیاب نبود. به دلیل جنگ، بسیاری از کودکان مانند کوین و پیتر یتیم شده بودند. این بدان معنا بود که دیگر شانسی برای خرید کتاب توانایی وجود نداشت.

 

اما چون پیتر توانایی نداشت، از امتحان می‌ترسید.

 

جِین گفت: «پیتر نترس. این رو بگیر.»

 

مرد کلاه‌دار ایستاده در کنار جین ناگهان کتابی را در دست خود حمل کرد. سپس جین کتاب را به پیتر تحویل داد

 

«پیتر با هیجان گفت: «وای یعنی اینو مجانی میدین به من! خیلی ازتون ممنونم.»

 

«لطفاً این کتاب رو تو اوقات فراغتت مطالعه کن و وقتی که استفاده ازش رو یاد گرفتی، می‌تونی برگردی و دوباره آزمون بدی اما در حال حاضر مجبورم بهت وضعیت قدرت سطح ۱ رو بدم.»

 

حتی اگر پیتر وضعیت قدرت سطح ۱ را دریافت کرده بود به آن اهمیتی نمی‌داد، زیرا احساس می‌کرد سرانجام زندگی‌اش به دلیل کتابی که تازه دریافت کرده می‌تواند تغییر کند.

 

جین گفت: «فکر کنم یه سطح 1 دیگه هم این‌جا باشه. کوین، درسته؟ لطفا بیا جلو.»

 

کوین همان‌طور که به او گفته شد عمل کرد و جلو رفت.

 

«خب کوین، چه توانایی‌ای داری؟»

[1] Jane

قبلی
بعد

نظرات فصل " قسمت 05 "

بحث و گفتگو

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

برچسب ها:
my vampire system, novel my vampire system, سیستم خوناشامی من, ناول سیستم خوناشامی من
  • اکشن (9)
  • ایسکای (1)
  • بازی (0)
  • تراژدی (2)
  • ترسناک (2)
  • تناسخ (1)
  • جادوگری (1)
  • جنگی (0)
  • حارم (2)
  • خوناشام (1)
  • دبیرستان (0)
  • سفر در زمان (0)
  • سنسن (2)
  • سیستم (2)
  • شونن (1)
  • ضعیف به قوی (3)
  • عاشقانه (2)
  • علمی تخیلی (2)
  • فانتزی (5)
  • کمدی (1)
  • ماجراجویی (9)
  • ماوراء طبیعی (2)
  • مدرسه (0)
  • معمایی (2)
  • هری پاتر (0)
  • ویدیو گیم (2)

نماد اعتماد

logo-samandehi

تمامی حقوق برای ناولتو محفوظ میباشد

ورود

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

ثبت نام

برای این سایت ثبت نام کنید

وارد شدن | رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

← Back to ناولتو

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را وارد نمایید. پیوندی برای ایجاد گذرواژه جدید از طریق ایمیل دریافت خواهید کرد.

← Back to ناولتو

قسمت پولی

ابتدا باید وارد شوید